معنی کلمه دجیل در لغت نامه دهخدا
دجیل. [ دُ ج َ ] ( ع اِ ) قطران. ( منتهی الارب ).
دجیل. [ دُ ج َ ] ( اِخ ) ولایت معتبریست و از دجله آب می خورد و بدین سبب دجیل می خوانند. قصبه وانه شهر آنجاست و دههای معتبر دارد و قرب صد پاره ده باشد و جای نیک و مرتفع است. انار دراجی آنجا بهتر از دیگر ولایت بغداد است. حقوق دیوانی آن ولایت سه تومان و پنجهزار دینارست. ( نزهة القلوب چ اروپا مقاله سوم ص 41 ). عکبرا از نواحی دجیل بوده است و در ده فرسنگی بغداد. ( معجم البلدان ).
دجیل. [ دُ ج َ ] ( اِخ ) شعبه ای است از دجله بغداد. ( منتهی الارب ). دیله کودک. نام یکی از شاخه های دجله نزدیک بغداد : فخرجت من بغداد الی منزل علی نهر دجیل و هو یتفرع عن دجلة فیسقی قری کثیر. ( ابن بطوطه ). نام نهری است که مخرج آن از بالای بغداد میان این شهر و تکریت است و با آن بلاد کثیر و نواحی وسیع آبیاری می شود و بازمانده آن بار دیگر به دجله می ریزد. ( معجم البلدان ).
دجیل. [ دُ ج َ ] ( اِخ ) رودی که از زردکوه بختیاری و بگفته یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان. بگفته حمزه نام آن دیلدا کودک بوده است به معنی دجله صغیر و به دجیل معرب شده. ( معجم البلدان ). این رود را به مناسبت آنکه از شوشتر( تستر ) می گذرد «دجیل تستر» نامیده اند و هم بمناسبت گذشتنش از اهواز «دجیل اهواز» نام گرفته است. رجوع به هر یک از این دو ترکیب در ذیل همین لغت شود. مرحوم کسروی در باره دجیل می نویسد که در زمانهای پیشین دجیل نام شتیت یا چهاردانگه بوده است یعنی شاخه بزرگتر رود کارون که از برابر شهر شوشتر انقسام می پذیرد و شاخه دیگر که گرگر یا دودانگه یا مسرقان باشد کوچکتر از شتیت است. ( از تاریخ پانصد ساله خوزستان ).
- دجیل اهواز ؛ دجیل تستر : شبیب خارجی در سال 76 هَ. ق. با سلاح تمام و برگستوان در دجیل اهواز به آب افتاد و غرق شد. ( حاشیه مجمل التواریخ و القصص 304 ). رجوع به معجم البلدان ذیل دجیل شود.
- دجیل تستر ؛ : آب دجیل تستر از کوه زرده و دیگر جبال لر برمی خیزد و بعد از سی وچند فرسنگ به تستر می رسد و چون قریب المسافه است هنوز سرد می باشد و هاضم تمام و در زبر تستر بر آن آب شاپور ذوالاکتاف شادروانی ساخته است و آبرا مثالثه کرده و بگرد تستر درآورده چهار دانگ در ممر اول در غربی شهر روان است و دو دانگ در ممر مجدد شرقی شهر جاری است و در حدود لشکر هر دو با هم پیوسته با آب دزفول وکرخه به شطالعرب می ریزد. طول این رود هشتاد فرسنگ باشد. ( نزهة القلوب چ اروپا مقاله سوم ص 195 و 215 ).