دانه نشان

معنی کلمه دانه نشان در لغت نامه دهخدا

دانه نشان. [ ن َ / ن ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) نشاننده دانه. که دانه نشاند. که ترصیع کند. که دانه های گوهر در چیزی جای دهد. || ( ن مف مرکب ) دانه نشانده. دانه آمود. مرصع. دارای قطعات خرد و درشت از احجار قیمتی. از جواهر و سنگهای گرانبها بقطعات خرد و درشت درنشانده ( در حلقه ، یا انگشتری ، یا شمشیر و خنجر و تاج و غیره ).

معنی کلمه دانه نشان در فرهنگ عمید

آنچه بر آن دانه های جواهر نشانده باشند، دانه نشانده، مرصع، جواهرنشان.

معنی کلمه دانه نشان در فرهنگ فارسی

نشاننده دانه

جملاتی از کاربرد کلمه دانه نشان

در نسخه ای دیگر، ناظر پرنده را در یک مرکز دایره که در اطراف محیط آن الفبا ترسیم شده‌است، با یک تکه دانه در هر حرف به بند می‌بینند. برای هر دانه ای که پرنده نوک می‌زند، ناظر حرفی را می‌نویسد که آن دانه نشان دهنده آن است. ناظر همچنین هر دانه را با خوردن پرنده جایگزین می‌کند تا حروف تکرار شوند. توالی حروف ضبط شده احتمالاً حاوی یک پیام است.