داناتری

معنی کلمه داناتری در لغت نامه دهخدا

داناتری. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی داناتر. داناتر بودن. اعلم بودن :
مفخر شاهان بتواناتری
نامور دهر بداناتری.نظامی.

معنی کلمه داناتری در فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی داناتر

جملاتی از کاربرد کلمه داناتری

نگه کن کنون تو که داناتری بدین آرزوها تواناتری
بدو گفت قیصر تو داناتری برین آرزو بر تواناتری
که ای دارای عرش و فرش و کرسی چو تو داناتری از ما چه پرسی
ز من راز حق را تو داناتری به هر کار مشکل، توانا تری
تو از ما و فرزانه داناتری به کردارها بر تواناتری
تو اوستادی و داناتری به صرف زمان چرا که عاقل باشی چنانکه می نمزی
ز کار گذشته تو داناتری ز مردان جنگی تواناتری
تو داناتری از بزرگ انجمن نبایدت فرزانه و رای زن
نگر تا چه بینی تو داناتری برزم دلیران تواناتری
بگفتند کز ما تو داناتری به بایستها بر تواناتری