معنی کلمه دامین در لغت نامه دهخدا
دامین. ( اِخ ) نام ده مرکز دهستان دامین از بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است. و آن در 19هزارگزی شمال ایرانشهر و کنار شوسه ایرانشهر به خاش واقع است. سردسیر و کوهستانی است و دارای 60 سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرما و ذرت و لبنیات است ، شغل مردم آن زراعت و گله داریست. دبستان و پاسگاه ژاندارمری دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دامین. [ ی َ ] ( اِخ ) ( سن ) رجوع به کم شود.
دامین. [ ی َ ] ( اِخ ) ( سن پیر ) رجوع به سن پیردامین شود.
دامین. [ی َ ] ( اِخ ) ( ربر فرانسوا ) متولد بسال 1715 و متوفی به سال 1757 م. کسی که باکارد به لوئی پانزدهم حمله کرد تا وی را نسبت به وظائفش آگاه کند، بهمین دلیل او را چهار شقه کردند.
دامین. [ ی َ ] ( اِخ ) ( دامین دووسته ژزف ) مبلغ مذهبی بلژیکی متولد به سال 1840 و متوفی به سال 1889 م.