دامنگیری

معنی کلمه دامنگیری در لغت نامه دهخدا

دامنگیری. [ م َ] ( حامص مرکب ) عمل دامنگیر. رجوع به دامنگیر شود.

معنی کلمه دامنگیری در فرهنگ فارسی

عمل دامنگیر

جملاتی از کاربرد کلمه دامنگیری

نخواهی شد دگر محتاج دامنگیری مردم اگر یک بار در دامان شب مردانه آویزی
خودستایی نیست کار عشق، ورنه دست شمع بهر دامنگیری پروانه ما شد بلند
ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من
شوق دامنگیری تمثال آن یوسف لقا دست گستاخ زلیخا می کند آیینه را
شد ید بیضا ز دامنگیری شب، دست صبح دست کوتاه تو از غفلت همان زیر سرست