دامانگیر. ( نف مرکب ) گیرنده دامان. گیرنده دامن. دامنگیر. || ملتمس. متقاضی. دامنگیر. گیرنده دامن. || به اقامت وادارنده : خاک آنجا دامانگیر است ؛ حالتی و رخوتی پدید آورد که حرکت را دشوار سازد. عزم رحیل بدل به اقامت کند.
معنی کلمه دامان گیر در فرهنگ فارسی
گیرند. دامان
جملاتی از کاربرد کلمه دامان گیر
تا درد و غم عشق تو درمان گیر است بی دردی تو هنوز دامان گیر است