دام عنکبوت

معنی کلمه دام عنکبوت در لغت نامه دهخدا

دام عنکبوت. [ م ِ ع َ ک َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابرکاکیا.تنیده عنکبوت. تسته جولاه. ( آنندراج ) :
در هر سری از هوای دل شور کسی است
هر کس بدر کسی پی ملتسمی است
بی روی تو مردمان چشمم در چشم
گویی در دام عنکبوتی مگسی است. واله هروی ( از آنندراج ).

معنی کلمه دام عنکبوت در فرهنگ فارسی

ابرکاکیا

جملاتی از کاربرد کلمه دام عنکبوت

شکار قدرتش دان کز هوائی به دام عنکبوت افتد همائی
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت زور فلک به مردم بی دست وپارسد
جان گشته به قید تن گرفتار، حزین سیمرغ به دام عنکبوت است اسیر
ز دام عنکبوت سبحه و سجاده دل برکن بیا صید بط میکن که نخجیر خرابات است
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت شهباز صید رشته آمال چون شود
به سر سودای خام ای دل که باور میکند کاکنون به دام عنکبوت بخت ما عنقا درون آید
در دام عنکبوت کی افتد ذباب عین؟ گر عدل او نظر کند اندر دیار چشم