معنی کلمه دالو در لغت نامه دهخدا
دالو. ( اِخ ) ( کوه... ) از کوههای فارس است. در مغرب به سفیدار متصل است و در جنوب شرقی آن کوههای جهرم قرار دارد و سرانجام به جبال هرمز واقع در شمال بندرلنگه ختم میشود و دارای قلل متجاوز از سه هزار گزست. ( از جغرافیایی تاریخی غرب ایران ص 33 ).
دالو. ( اِخ ) ( ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م..
دالو. ( اِ ) در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه بانویی را به حمام برد و بازگرداند. عجوزه و پیرزن. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ): پیر دالو؛ پیری سخت پیر. زنی سخت پیر.