دالو

معنی کلمه دالو در لغت نامه دهخدا

دالو. [ ل ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 36هزارگزی خاور سقز. کنار رودخانه خورخوره. کوهستانی است و سردسیر و دارای 80 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه خورخوره است و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردم آن زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دالو. ( اِخ ) ( کوه... ) از کوههای فارس است. در مغرب به سفیدار متصل است و در جنوب شرقی آن کوههای جهرم قرار دارد و سرانجام به جبال هرمز واقع در شمال بندرلنگه ختم میشود و دارای قلل متجاوز از سه هزار گزست. ( از جغرافیایی تاریخی غرب ایران ص 33 ).
دالو. ( اِخ ) ( ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م..
دالو. ( اِ ) در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه بانویی را به حمام برد و بازگرداند. عجوزه و پیرزن. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ): پیر دالو؛ پیری سخت پیر. زنی سخت پیر.

معنی کلمه دالو در فرهنگ فارسی

حجار فرانسوی پیرو مکتب ناتورالیسم ( و.پاریس ۱۸۳۸ - ف. ۱۹٠۲ م . ) سازنده پیروزی جمهوری .
در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه بانویی را بحمام برد و باز گرداند

جملاتی از کاربرد کلمه دالو

اشکفت قلعه دالو (غار) مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان کهگیلویه، روستای شیتاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۴۲۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.