داغ و دود. [ غ ُ ] ( ترکیب عطفی ) درد و رنج و غم : همی گفت هرکس که شاها چه بود که روشن دلت شد پر از داغ و دود.فردوسی.کزایدر بایوان خرامید زود مدارید بر دل ز ما داغ و دود.فردوسی.رجوع به داغ و رجوع به دود و رجوع به ترکیبات داغ شود.
معنی کلمه داغ و دود در فرهنگ فارسی
از اتباع است
جملاتی از کاربرد کلمه داغ و دود
دایم از خانمان سوختگان نکهت داغ و دود می آید
ز کابل بیامد پر از داغ و دود شده روز روشن بروبر کبود