داغ رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) زایل شدن اثر داغ. داغ شستن. ( آنندراج ). دور کردن داغ. مقابل داغ ماندن. ( از آنندراج ) : ساقی ز می کدورت دل کم نمیشود بنشین که لاله داغ ز باران نمیرود.کلیم.
معنی کلمه داغ رفتن در فرهنگ فارسی
زایل شدن اثر داغ
جملاتی از کاربرد کلمه داغ رفتن
ز یادگار شود زخم ماتمی ناسور که داغ رفتن گل را گلاب تازه کند
برفت یار من و من نژند و شیفته وار بباغ رفتم با درد و داغ رفتن یار
سراغ رنگ هستی در طلسم خود نمییابم درین محفل چو شمع کشته داغ رفتن خویشم