داغ حبش

معنی کلمه داغ حبش در لغت نامه دهخدا

داغ حبش. [ غ ِ ح َ ب َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داغ سیاه. نشان سیاه که از داغ بر چهره یا اندام پدید آرند :
روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش
آسمان بر چهره ترکان یغمائی کشد.سعدی ( کلیات چ فروغی ، غزلیات ص 112 ).

جملاتی از کاربرد کلمه داغ حبش

خورشید را ضمیر تو داغ حبش نهد گلبرگ را نهیب تو رنگ خزان دهد
به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو مر این غلام درم ناخریده خود را
زاهد زآه ساخته خود تمام شب داغ حبش به چهره محراب میکشد
صدش داغ حبش از اشک بر رو کشیدی صد الف بر سینه هر سو
ترک فلک را ببین داغ حبش بر جبین طره ی شب را نگر نافه ی چین درّ شکن