جملاتی از کاربرد کلمه داغ حبش
خورشید را ضمیر تو داغ حبش نهد گلبرگ را نهیب تو رنگ خزان دهد
به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو مر این غلام درم ناخریده خود را
زاهد زآه ساخته خود تمام شب داغ حبش به چهره محراب میکشد
صدش داغ حبش از اشک بر رو کشیدی صد الف بر سینه هر سو
ترک فلک را ببین داغ حبش بر جبین طره ی شب را نگر نافه ی چین درّ شکن