دارستان

دارستان

معنی کلمه دارستان در لغت نامه دهخدا

دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. محلی کوهستانی. سردسیر و دارای 486 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه سربند تأمین میشود محصول آنجا غلات ، انگور، بن شن ، پنبه ، بادام ، صیفی ، سیب زمینی ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و از فرمهین اتومبیل میرود. در مزرعه اصفهانک خرابه های قدیمی مشاهده میشود و امامزاده دارد که بنای آن قدیمی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش بافق شهرستان یزد واقع در60هزارگزی باختر جاده مالرو کوشک به جزستان و دارای 13 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در 2هزارگزی شمال رودبار متصل است به تکلیم جزء محله پایین بازار. محلی کوهستانی. معتدل و مالاریایی و دارای 818 تن سکنه است. آب از چشمه و محصول آنجا غلات ، گردو و زیتون و شغل اهالی زراعت و مکاری است. بنای قدیم معروف به شیخ مفید در آنجا است. اهالی در تابستان برای جمعآوری محصول به ییلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان. واقع در 73هزارگزی شمال باختری راور و 13هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان. سکنه آن 17 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان. واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری ماهان و 6 هزارگزی راه شوسه کرمان - بم. سکنه آن 30 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 110هزارگزی شمال کرمان. و دو هزارگزی راه فرعی راور چترود واقع و محلی است کوهستانی ، سردسیر و سکنه آن 53تن است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت است راه مالرو، و چشمه ای دارد که در کنارش نمک می بندد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ابراهیم آباد بخش مرکزی سیرجان. واقع در 28هزارگزی جنوب سعیدآباد. سر راه شوسه سیرجان - بندر عباس. محلی جلگه سردسیر و سکنه آن 300 تن است - آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، حبوبات شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

معنی کلمه دارستان در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کروک بخش مرکزی شهرستان واقع بم درسی

معنی کلمه دارستان در دانشنامه عمومی

دارستان (سیرجان). دارستان روستایی در دهستان ملک آباد بخش گلستان شهرستان سیرجان استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱٬۸۱۰ نفر ( ۴۹۳خانوار ) بوده است.

معنی کلمه دارستان در دانشنامه آزاد فارسی

دارِستان (arboretum)
مجموعه ای از درختان. دارستان ممکن است شامل گونه های متفاوت یا گونه ها و ارقام بسیار نزدیک، انواع گوناگون کاج، باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه دارستان

سرب و مس دارستان یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر معلمان استان سمنان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، سرب و مس است.