دارانی
معنی کلمه دارانی در لغت نامه دهخدا

دارانی

معنی کلمه دارانی در لغت نامه دهخدا

دارانی. ( اِخ ) عبدالرحمن بن احمدبن عطیه دارانی دمشقی مکنی به ابوسلیمان از اکابر عرفا و رجال طریقت و مشایخ شام که در میان این طبقه مسلم خاص و عام و به کثرت فضل و زهد و تقوی معروف است. وفات او را بین سالهای 203 و 224 هَ. ق. بروایات مختلف نوشته اند. نسبت او به دیهی بنام داریا است که از دهات غوطه دمشق بوده و مولد و مسکن و مدفنش همانجا است و اکنون خاک او زیارتگاه مردم است. این نسبت دارانی به داریا[ ی یا ] برخلاف قیاس است ( ریحانة الادب ). هجویری درباره وی گوید: وی را کلام لطیف است اندر معاملات و حفظ قلوب و رعایت جوارح. ( کشف المحجوب ).
دارانی. ( اِخ ) دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان. شش هزارگزی جنوب شهر تویسرکان. پنج هزارگزی جنوب راه شوسه تویسرکان به کرمانشاه. کوهستانی سردسیر. سکنه 900 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات ، انگور است. شغل اهالی زراعت ، گله داری. راه آن مالرو است. در دو محل به فاصله دو هزارگز واقع و بالا و پائین نامیده شده. سکنه بالا 370 تن است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه دارانی در فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان

معنی کلمه دارانی در دانشنامه عمومی

دارانی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزمار شرقی بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است.
دارانی (مجارستان). دارانی ( به مجاری: Darány ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه بارچ واقع شده است. دارانی ۲۸٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۸۷۹ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه دارانی در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه دارانی

شیخ دارانی که شیخ فقر بود بو سلیمان نام و قطب عصر بود
ابوسلیمان دارانی گوید اگر همه مردمان گرد آیند تا مرا خوار کنند برین جملت که من خویشتن خوار کرده ام نتوانند.
ابوسلیمان دارانی گفت کلید دنیا سیر خوردن است و کلید آخرت گرسنگی.
روستای آقچری در غرب تهران واقع شده‌است. این روستا ۵۰ کیلومتر با قزوین فاصله دارد. داری معادن سنگ بوده که سهام دارانی را به خود جذب کرده‌است.
بوسلیمان دارانی را بخواب دیدند گفتند خدای با تو چه کرد گفت مرا بیامرزید و بر من رحمت کرد و بر من هیچ چیز نبود زیان گارتر از اشارت مردمان.
ابوسلیمان دارانی گوید، رحمه اللّه: «النَّفْسُ خائِنةٌ مانِعَةٌ و أَفْضَلُ الأَعْمالِ خِلافُها.»
ابوسلیمان دارانی گوید بمکّه مردی دیدم هیچ چیز نخوردی الّا آب زمزم روزی چند بگذشت، گفتم اگر این آب زمزم فرو شود چه خوری گفت برخاست و بوسه بر سر من داد و گفت جَزَاکَ اللّهُ خَیْراً، مرا راه نمودی که من چندین گاه بود تا زمزم را همی پرستیدم و برفت.
و گروهی گویند: «ایمان قول و تصدیق است.» چون ابراهیم ادهم و ذی النّون المصری و ابویزید و حاتم و ابوسلیمان دارانی و حارث محاسبی و جنید و سهل ابن عبداللّه و شقیق و محمّد بن الفضل البلخی و به‌جز ایشان، رضوان اللّه علیهم اجمعین.
بوسلیمان دارانی همی گوید که، «هرکه سیر بخورد شش چیز بوی درآید: حلاوت عبادات نیابد و حفظ وی اندر قرآن بد شود و از شفقت بر خلق محروم ماند که پندارد که همه جهان سیر است و عبادت بر وی گران شود و شهوتهای وی زیادت شود و همه مومنان گرد مسجدها گردند و وی گرد طهارت جای و مزبله گردد».
شاه و وابستگان طبقهٔ ممتاز سیاسی سود می‌بردند: همچنین بنگاه موراشو؛ دهقانان کوچک — یا دست کم خرده اجاره داران — سودی نمی‌بردند. آن تیول دارانی که ملک خود را به این بنگاه اجاره می‌دادند، فقط از زمین کم بها درآمدی حاصل می‌کردند. وضعیت اقتصادی آنان متزلزل و رو به وخامت بود.
ابوسلیمان دارانی گوید خداوند تعالی گوید بندۀ من از من شرم نداری عیبهای تو که بر مردمان بود فراموش کردم، و موضعها که اندر زمین گناه کردی آن بقعه را فراموش گردانیدم و زَلّتهای تو از اُمّ الکتاب محو کردم و روز قیامت اندر شمار، با تو استقصا نکنم.