دار مکافات

معنی کلمه دار مکافات در لغت نامه دهخدا

دار مکافات. [ رِ م ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔکیفرها و به کنایه دنیا را گفته اند، «دنیا دار مکافات است ». هرچند که مکافات بیشتر در جهان دیگر است.

معنی کلمه دار مکافات در فرهنگ فارسی

خانه کیفرها و بکنایه دنیا را گفته اند

جملاتی از کاربرد کلمه دار مکافات

جهان دار مکافات است می‌باید کشید اکنون ستم‌هایی که بر عشاق محنت‌کاره می‌کردی
چه شد ظالم امروز بر دار نیست؟! که دار مکافات این دار نیست!
آری، بسا باشد که ستمکار ظالم، بیدادی بر بیچاره کند که در چاره جوئیش از هر کجا بسته و دست امیدش از همه جا گسسته می شود ناچار شکوه و داد خواهی به درگاه پادشاهی برد که ساحت رحمتش گریزگاه بی پناهان، و غمخواری مرحمتش فریادرس داد خواهان است میر دیوان عدلش به دادخواهی گدای بی سروپائی خسرو تاجداری را دست اقتدار در زیر تیغ انتقام می نشاند و سرهنگ سیاستش برای خاطر پریشانی، سلطان والا شأنی را پالهنگ عجز در گردن افکنده و به پای دار مکافات می داوند مظلومی از ضرب چوب ظلمی بر خود بپیچد که شحنه غضبش با وی در نپیچد، و ستم کیشی، اشکی از دیده درویشی فرو نریزد، که سیلاب عقوبتش بنیان دولت وی از هم بریزد.
دارم امید شود ز اهل عمایم ننگین دامن دار مکافات فلفلحلحلح
در خدمتش استاده بپا دار مکافات سهل است اگر فوطه ربا فوطه مابرد