معنی کلمه دار خلافت در لغت نامه دهخدا دار خلافت. [ رِ خ ِ ف َ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به دارالخلافه شود.
جملاتی از کاربرد کلمه دار خلافت این دار خلافت پدر را در زیر نگین مسخر آرم چون خُوَرنَقْ شد به تو دار خلافت در عرب دار ملک اندر عجم گردد به عدلت چون سدیر