جملاتی از کاربرد کلمه داد کاری
مبادت به جز داد کاری دگر به از وی مدان یادگاری دگر
کنیزک هر چند دست جنبانید به جایی نرسید و هرچند مالش داد کاری نگشاد. شنیدند که این ابیات می گفت ولیکن از آن پیر می نهفت:
جهان گر تو را داد کاری بهدست مرا نیز دستی در این کار هست
از حالت خود نشان نمی دانم داد کاری است به هم برشده تا خود چه کند