داد کاری

معنی کلمه داد کاری در لغت نامه دهخدا

دادکاری. ( حامص مرکب ) عمل دادکار. عدل. عدالت ورزی :
بکام و حلق رعیت ز دادکاری تو
رسیده شربت ِ انصاف خوشگوار تو باد.سوزنی.

معنی کلمه داد کاری در فرهنگ فارسی

عمل داد کار

جملاتی از کاربرد کلمه داد کاری

مبادت به جز داد کاری دگر به از وی مدان یادگاری دگر
کنیزک هر چند دست جنبانید به جایی نرسید و هرچند مالش داد کاری نگشاد. شنیدند که این ابیات می گفت ولیکن از آن پیر می نهفت:
جهان گر تو را داد کاری به‌دست مرا نیز دستی در این کار هست
از حالت خود نشان نمی دانم داد کاری است به هم برشده تا خود چه کند