خلوت نشین

به کیش ما پس از خلوت نشین لی مع الهی کسی حاشا که چون شاه ولایت بوالحسن باشد

شیوه رندان چه داند زاهد خلوت نشین جلوه طاووس کی آید ز مرغ خانگی

عرفی نماند هیچ به درویشی اش سری از بس که باده با من خلوت نشین زده است

تا کند اظهار معجز، صالح خلوت نشین ناقه را از سنگ خارا سهل و آسان آفرید

هان غالب خلوت نشین بیمی چنان عیشی چنین جاسوس سلطان در کمین مطلوب سلطان در بغل

ور تو گردی سالها خلوت نشین دایما ً با ذکر حق باشی قرین

ذکر حق می گو و در خلوت نشین باش فارغ از چنان و از چنین

نیست دگر زاهد خلوت نشین حسن تو چون پرده کشد برملا

ز خود نا رفته بیرون غیر بین است میان انجمن خلوت نشین است

آنچه دیدم من ز راه میکده هرگز ندید زاهد خلوت نشین و سالک راه سداد