خلقتنی

معنی کلمه خلقتنی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَلَقْتَنِی: مرا خلق کردی(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)ن (۲۳۵ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه خلقتنی

چه گفت؟ - گفت ز تیره دلی و خودبینی «خلقته من طین و خلقتنی من نار»
بسته دست خلقتنی من نار باس او بر خلقته من طین
ابن مسعود گوید، «تمامی گناه آن است که چون کسی را گویند که از خدای تعالی بپرهیز، گوید تو را با خویشتن کاری است و مرا با من». و یک راه رسول (ص) یکی را گفت، «به دست راست خور». گفت، «نمی توانم». گفت، «نتواناد» که دانست که از کبر گفت. دست وی چنان شد که نیز نجنبید. بدان که قصه ابلیس که با تو گفته اند نه برای افسانه گفته اند، ولیکن بدان گفته اند که تا بدانی که آفت کبر تا کجا باشد که ابلیس کبر آورد و گفت، «انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» و کبر وی را بدان کشید که بر فرمان حق تعالی ترفع کرد و سجود نکرد تا ملعون ابد شد.
و فی روایة ابی هریرة: فمن دخلها کانت علیه بردا و سلاما و من لم یدخلها سحب الیها. و روی ان کعبا قال لعمر بن الخطّاب: تزفر جهنّم یوم القیامة زفرة لا یبقی ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل الّا جثا علی رکبتیه یقول یا ربّ نفسی نفسی حتّی انّ ابراهیم خلیل الرّحمن لیجثوا علی رکبتیه و یقول لا اسئلک الّا نفسی، ثمّ قال کعب انّ هذا لفی کتاب اللَّه فتلا: «یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها». و عن ابن عباس فی هذه الآیة قال: لا تزال الخصومة بین النّاس یوم القیامة حتّی یخاصم الرّوح الجسد، فیقول الرّوح یا ربّ الرّوح منک و انت خلقته لم تکن لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها و لا عین أبصر بها، و یقول الجسد انّما خلقتنی کالخشب لیس لی ید ابطش بها و لا رجل امشی بها فجاء هذا کشعاع النّور فیه نطق لسانی و به ابصرت عینی و به بطشت یدی و به مشت رجلی فجدّد علیه العذاب، قال فیضرب اللَّه تعالی لهما مثلا اعمی و مقعد دخلا حائطا فیه ثمار فالاعمی لا یبصر الثّمار و المقعد لا ینالها فنادی المقعد الاعمی ایتنی ها هنا حتّی تحملنی، قال فدنا منه فحمله فاصابا من الثّمر فعلیهما العذاب، «وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ» ای جزاء ما قدّمت من طاعة او معصیة، «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» ای لا ینقص من حسناتهم و لا یزاد فی سیّئاتهم.