خطرت

معنی کلمه خطرت در فرهنگ عمید

۱. هر اندیشه ای که بر ذهن وارد می شود.
۲. (تصوف ) هر اندیشه ای که بر ذهن سالک وارد می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه خطرت

شکرت بی‌خطری نی و دلم به خطا در خطرت می‌افتد
از میدان مداومت به میدان خطرت زاید. و خطرت دل را چنانست که نفس تن را و لحظت چشم را. خطرت سه است: خطرت بغفلت، و خطرت بیقظت، و خطرت بصوت. اما خطرت غفلت را در آن سه محنت است: وقت را زیان، و دل را پوشش، و شیطانرا طمع. اما خطرت یقظت را در آن سه برکتست: هوا را نقصان، و دشمن را درد، و وقت را بخت. و اما خطرت صوفت را در آن سه تحفه است: مشغول شدن علم، و پیوستن با حقیقت، و نگریستن بحق. و آنان که برون این خطرة‌اند همه در خطرند.
و قال الجنید: تحرّک طبع البشریّة من یوسف و لم یعاونه طبع العادة و العبد فی تحریک الخلقة فیه غیر مذموم و فی مقاربة المعصیة مذموم و ذکر اللَّه سبحانه عن یوسف همّة علی طریق المحمدة لا علی طریق المذمّة. جنید گفت: ذکر همّت یوسف در این آیت بر طریق محمدت است نه بر طریق مذمّت، یعنی که پسندیده و نیکو بنده‌ای باشد که طبع بشری بی کسب وی فرا حرکت و خطرت آرند وانگه قصد و عزم که کسب و اختیار وی است فرا آن نه پیوندد و آن را مدد ندهد، آن گه گفت: «لَوْ لا أَنْ رَأی‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» اگر نه برهان و حجّت اللَّه تعالی بودی از یوسف قصد و عزم بودی، چنانک از زلیخا.
در خموشی هر سه را خطرت یکی در سخن هم هر سه را حجت یکی
تازه شد باز جهان کهن از باد بهار ای بهار خطرت بی خطر دی گاهی
گردون که پی پاس ز سهم خطرت گردد شب و روز چون سپر گرد سرت
ز خطرت دل و چشم وی اندرین دل و چشم بسان ابر بهاری ست مضمر آتش و آب