خانه خیز

معنی کلمه خانه خیز در لغت نامه دهخدا

خانه خیز. [ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) خیزنده از خانه یعنی چیزی که بی قصد از خانه بهم رسد. ( آنندراج ). آنچه از خانه بدست آید بدون آنکه آدمی را در بدست آوردن آن قصد بوده است ، از خانه بی زحمت آدمی بدست آید :
گهی با چنان گوهر خانه خیز
چو بوطالبی را کنی سنگ ریز.نظامی ( از آنندراج ).بپاسخ دگر باره شد شاه تیز
که خواب از خیالی بود خانه خیز.نظامی.چون شوق تو هست خانه خیزم
خوش خسبم و شادمانه خیزم.نظامی.اگر خانه خیزی قرارت کجاست
ور از زر درآیی دیارت کجاست.نظامی.|| کوچانیده. از منزل برکنده : کوچاندن با اهل و اسباب و فرود آوردن شمس الدین محمد شاه را با رعایا و خانه خیز بردن ایشان را بقهستان در سال ششصد و هشتادهشت. ( تاریخ سیستان ).

معنی کلمه خانه خیز در فرهنگ فارسی

خیزنده از خانه یعنی چیزیکه بی قصد از خانه بهم رسد .

جملاتی از کاربرد کلمه خانه خیز

خاک مجنون داد تا بر باد آه سرد ما خواهد آمد خانه خیز اکنون به صحرا گرد ما
ساکنان بوستان رفتند چون گل خانه خیز چشم خود پوشیده فکر آشیان دارم هنوز
بجز سیم و زر کان بود خانه خیز دگر چیزها راست بازار تیز
خوشهٔ چرخ از علف خانه خیز بهر عروسان سحر دانه ریز
بلبلان رفتند از صحن گلستان خانه خیز بینوایم همنشین زاغ و زغن باشد مرا
بهر طوف آستان کوی آن گل پیرهن از گلستان خانه خیز امروز بلبل آمده
به شیرین بوسه را بازار تیز است که شیرینی لبش را خانه خیز است
خار و خس آیند بهر پای بوسی خانه خیز آشنا گر شعله آتش نفس باشد مرا
در برم دل می تپد از چهره رنگم می پرد بلبل و گل خانه خیز از صحن باغم می رود