خاموش نشستن

معنی کلمه خاموش نشستن در لغت نامه دهخدا

خاموش نشستن. [ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) بیصدا نشستن. ساکت نشستن :
جای آن نیست که خاموش نشیند مطرب
شب آن نیست که در خواب رود یار و ندیم.سعدی ( بدایع ).- امثال :
خاموش نشین و فارع از الم باش.
|| دست از فعالیت بازداشتن. اقدام لازم نکردن. چون : «آیا جایز میدانی که من در این کار خاموش نشینم »:
اگر بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است.سعدی.

معنی کلمه خاموش نشستن در فرهنگ فارسی

بیصدا نشستن ساکت نشستن

جملاتی از کاربرد کلمه خاموش نشستن

در انجمن عشق که گفتار خموشی است خاموش نشستن ز سخندانی عقل است
لیک نتواند خاموش نشستن چه کند ؟ سحری از پی یوزش بدعا برخیزد
من و خاموش نشستن بشب وصل عجب نبود خاموش اگر گنج بیابد درویش