خافه. [ خاف ْ ف َ ] ( ع اِ ) وعاء حب ؛ پوستی که دانه گندم و جو و امثال آن دروی است. || جبه چرمین عسل چینان. || خریطهائی که در آن عسل نهند. || سفره برداشته سرهاکه بخریطه ماند و در آن عسل چینند. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه خافه در فرهنگ فارسی
وعائ حب پوستی که دانه گندم و جو و امثال آن درویست .
جملاتی از کاربرد کلمه خافه
خسرو ز طعن ترسی، اینجاست بازی جان بالحیف لحقه من خافه ملامه