طرب انگیز

معنی کلمه طرب انگیز در لغت نامه دهخدا

طرب انگیز. [ طَ رَ اَ ] ( نف مرکب ) که طرب انگیزد. طرب خیز.( آنندراج ). شادی و فرخ انگیز. نشاطآور :
مطربان طرب انگیز نوازنده نوا
ما نوازنده مدح ملک خوب خصال.فرخی.مطرب آماده دردیست که خوش مینالد
مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش.سعدی.غالب گفتار سعدی طرب انگیز است و طیبت آمیز. ( گلستان ).
خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان
خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود.سعدی.بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
بشادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن.حافظ.برگیر شراب طرب انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا.( منسوب به حافظ ).|| ( اِ مرکب ) سازی زهی. نام ذات اوتاری ایرانی که با کمان نوازند که چهار دسته و چهار کاسه دارد و هر دسته ای را پنج زه باشد. در فرانسوی نیز طرب انگیز گویند. رجوع به لاروس کبیر شود. قسمی ساز نواختنی.

معنی کلمه طرب انگیز در فرهنگ عمید

۱. آنچه موجب طرب و شادی گردد: بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن / به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن (حافظ: ۱۰۲۰ ).
۲. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه ماهور.
۳. (اسم ) (موسیقی ) سازی زهی که با کمان نواخته می شود.

معنی کلمه طرب انگیز در فرهنگ فارسی

۱ - آن که موجب طرب گردد مسرت انگیز . ۲ - ( اسم ) یکی از آلات ذوات الاوتار ایرانی که با کمان نوازند و آن دارای چهار دسته و چهار کاسه است و هر دسته را پنج زه است . ۳ - گوشه ایست از دستگاه ماهور .

معنی کلمه طرب انگیز در فرهنگ اسم ها

اسم: طرب انگیز (دختر) (عربی، فارسی)
معنی: طرب ( عربی ) + انگیز ( فارسی )، مسرت بش، شادی آور، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی

جملاتی از کاربرد کلمه طرب انگیز

خون ما ریزد اگر ساقی گل چهره به خاک نوحه بر خویش به بانگ طرب انگیز کنیم
یا رب آن شوخ طرب انگیز کو خانه سوز تقوی و پرهیز کو
تو و بانک طرب انگیز نی و جام شراب من و خون جگر و نعره مستانه خویش
عبیرآمیز می باشد نسیمش طرب انگیز می باشد هوایش
در باغ استوی طرب انگیز بگذران لحن مغنیان خود از خط استوی
هوا چنان طرب انگیز شد که زاهد شهر فروخت خرقه به پیر مغان و باده خرید
ز جرعه ی طرب انگیز می پرستانت مدام خسرو انجم فتاده مست و خراب
مخمور باده ی طرب انگیز شوق را جامی نداد وز هر جدائی چشاند و رفت
خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود
مطرب ما را دردیست که خوش می‌نالد مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش