راست بر. [ ب َ ] ( نف مرکب ) براستی برنده. که براستی هدایت کند. که بصداقت و درستی رهبر شود : سپهبد ز ملاح فرخنده رای بپرسید کای راست بر رهنمای.( اسدی گرشاسبنامه ).|| ( ص مرکب ، اِ مرکب ) شکل هندسی که اضلاع مساوی موازی قائم الزاوایه دارد. در اصطلاح امروزی همچون بجای مربع مستطیل بکار میرود. همچون راست پهلو. || که بَرِ آن مستقیم است. مقابل بر منحنی که بر استقامت نیست.
معنی کلمه راست بر در فرهنگ عمید
۱. آن که دیگری را به راستی و درستی راهنمایی می کند: سپهبد ز ملاح فرزانه رای / بپرسید کای راست برْ رهنمای (اسدی: ۱۶۷ ). ۲. (اسم ) (هندسه ) شکلی هندسی با اضلاع مساوی و موازی، راست پهلو، مربع مستطیل.
معنی کلمه راست بر در فرهنگ فارسی
به راستی برنده که به راستی هدایت کند . درهندسه اضلاع مساوی وموازی داشته باشد، راست
معنی کلمه راست بر در فرهنگستان زبان و ادب
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کلید راست بَر
جملاتی از کاربرد کلمه راست بر
هجو آنان کنند کایشان راست بر بزرگان خویش ریبت و ظن
گهی تند راندم گهی نرم و توسن گهی راست بر زین نشستم گهی کج
با بتی سرو قد کمان ابرو تیر را راست بر نشانه بزن
دست بر در نهادم و بند بسته را بگشادم و تن بقضا و قدر دادم و راه راست بر گرفتم و بتک میرفتم واین بیت می گفتم:
تا نباید راست بر گفتن مقامات وصال تشنه ام بر خواب بیداری چو تشنه بر سراب
عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ در موضع حال است و صفت مصطفی است، یعنی که تو از مرسلانی بر طریقی راست بر دینی درست و شریعتی پاک و سیرتی پسندیده، همانست که جایی دیگر فرمود: إِنَّکَ لَعَلی هُدیً مُسْتَقِیمٍ. و روا باشد که صراط مستقیم صلة مرسلین بود و المعنی: انّک لمن المرسلین الذی ارسلوا علی صراط مستقیم و هو الاسلام تو از ان فرستادگانی که ایشان را بر راه راست و دین اسلام فرستادند.
هر که حرف راست بر تیغ زبانش بگذرد از میان چون صبح صادق زخم کاری می برد
زلف شستت راست در هر خم فزون از صد کمند چشم مستت راست بر هر دل کمین پنجه کمین
کفش آتش تیر را جمله سوخت چنانش چپ و راست بر هم بدوخت
با همه شعلۀ آهی که شب از سینه بر آرم راست بر طرۀ شبرنگ تو ماند شب تارم