ذمار
معنی کلمه ذمار در لغت نامه دهخدا

ذمار

معنی کلمه ذمار در لغت نامه دهخدا

ذمار.[ ذِ ] ( ع اِ ) زنهار. زینهار. عهد. آنچه سزاوار بودنگاهداشت آن بر مرد. یقال : فلان حامی الذمار؛ ای اذا ذمر و غضب حمی. و نیز گویند، ذمار! ای احفظ ذمارک !
ذمار. [ ذَ ] ( اِخ ) نام یکی از ملوک یمن. و ذمار مخلاف صنعاء به اسم او نامیده شده است.
ذمار. [ ذَ / ذُ ] ( اِخ ) نام قریه ای بدو منزلی صنعاء در یمن. و گویند ذمار نام صنعاء باشد. ( نهایة ). نام مخلافی از مخالیف یمن. ( ابن الندیم ). نام بطنی از حمیر که در مخلاف ذمار سکونت دارند. اسم قریه ای است به یمن بدو منزلی صنعاء.و عده ای از علماء بدانجا منسوبند: از جمله : ابوهشام عبدالملک بن عبدالرحمن الذماری و بعضی نام او را عبدالملک بن محمد گفته اند. او از ثوری و غیر او سماع دارد و ابوالقاسم مروان دمشقی گوید: ابوعبدالملک ذماری قاری ملقب به مزنة زاهد دمشق ، قران را نزد علی بن زیدبن واقد و یحیی بن الحارث درست کرد و از آن دو روایت کند. و او متولی قضاء دمشق بود، و محمدبن حسان اسدی و سلیمان بن عبدالرحمن و نمران بن عتبه ذماری از او روایت کنند. ابن منده گوید: وی از مردم دمشق است و ازام الدرداء روایت کند و از او برادرزاده وی ریاح بن الولید الذماری و بقولی رباح روایت کند. و گروهی گفته اند که ذمار نام صنعاء باشد. و صنعاء کلمه ای حبشیةاست بمعنی حصین و استوار و وثیق و این نام را حبشیان که با ابرهة و اریاط به یمن آمدند بدانجا دادند و بعضی گفته اند، میان آن و صنعاء شانزده فرسنگ است. و اصحاب حدیث غالباً آن را به کسر ذال تلفظ کنند لیکن ابن درید گوید بفتح است و گوید بدانگاه که در جاهلیت قریش کعبه را خراب کردند در پایه سنگی یافتند که بخط مسند بر آن نوشته بود: که راست ملک ذمار؟ حمیران برگزیده را، کراست ملک ذمار؟ حبشه اشرار را، کراست ملک ذمار؟ ایرانیان آزاده را. کراست ملک ذمار؟ قریشیان سوداگر را و پس از آن حارمحار، ای رجع مرجعاً. ( معجم البلدان یاقوت ). و صاحب قاموس الاعلام گوید: ذمار قصبه ای است به پانزده ساعتی جهت جنوبی صنعاء یمن. و تابعسنجاق صنعا و مرکز قضاست. و آن شهری باستانی است و به زمان حمیریان صاحب اهمیت بود و در اوائل دور اسلام علما و محدثین بسیار از آنجا نشأت کرده اند. قضای ذمار محدود است از شمال به صنعا و از جنوب به قضای پریم و از غرب به سنجاق حدیده و قضای ریمه و از شرق به اراضی غیر مضبوطة. و این ناحیت کوهستانی و در اراضی مرتفعه است. و آبهای آن قسمتی از جانب حدیده به بحراحمر و قسمتی از طریق حضرموت به بحر عمان ریزد. و بدانجا گوسفندان بسیار از نژادی نیکو هست. ( از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به حلل السندسیة ج 2 ص 111 شود.

معنی کلمه ذمار در فرهنگ عمید

آنچه نگهداری و حمایتش بر شخص واجب و سزاوار باشد از زن و فرزند و اهل و خانواده و حرم.

معنی کلمه ذمار در فرهنگ فارسی

زنهار . زینهار .

معنی کلمه ذمار در دانشنامه عمومی

ذمار نام شهری است در کشور یمن. این شهر مرکز استان ذَمار است. شهر ذمار در فاصلهٔ ۱۰۰ کیلومتری جنوی شهر صنعا پایتخت یمن واقع شده است و ارتفاعش از سطح دریا در حدود ۲۷۰۰ متر می باشد، ویکی از بزرگترین شهرهای استان ذمار است. عرش بلقیس در مسیر یک روزه راه این شهر واقع شده است.
وجه تسمیت این شهر به ذمار بن علی یهبر پادشاه سبا و ذی ریدان در سال های ( ۱۵ - ۳۵م ) ، حکمران بوده است نسبت داده أند.

جملاتی از کاربرد کلمه ذمار

همچنین مسجد جامع بزرگ ذمار که یکی از قدیمی‌ترین مساجد کشور یمن است تاریخ بنای آن به دوران خلیفه ابوبکر بر می‌گردد. آثار گوناگونی از دوران ملوک پیشین یمن نیز در این استان وجود دارد.
اسماعیل بن علی اکوع (۳ ژانویه ۱۹۲۰، ذمار – ۲۱ اکتبر ۲۰۰۸، صنعا) نویسنده، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار یمنی بود.
۳ ژانویه ۱۹۲۰/ ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۳۳۸ق در ذمار زاده شد و همان‌جا و در اب تحصیل نمود. سپس به مصر کوچید و به کارهای سیاسی پرداخت. در ۱۹۶۰ به یمن بازگشت. دبیر کمیسیون یمن در مسکو، رایزن فرهنگی یمن در قاهره و سپس وزیر اطلاعات به مدت یک سال (۱۹۶۸–۱۹۶۹) انتخاب شد.
ذمار (به عربی: محافظة ذمار ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است. اکثریت جمعیت ذمار از فرقه زیدی هستند و برخی از اهل سنت در مناطق وصاب و عتمة وجود دارند.