صبح وار

معنی کلمه صبح وار در لغت نامه دهخدا

صبح وار. [ ص ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند صبح. همانند صبح. سپید و روشن :
سنگ زر شبرنگ لیکن صبح وار از راستی
شاهد هر بچه کز خورشید در کان آمده.خاقانی.خیز و مکن پرده دری صبح وار
تا چو شبت نام بود پرده دار.نظامی.چو شه دید کان چشمه خوشگوار
به ظلمت توان یافتن صبح وار.نظامی.صبح وارم چو دادی اول نوش
از چه گشتی چو شام سرکه فروش.نظامی.

معنی کلمه صبح وار در فرهنگ عمید

۱. صبح مانند، مانند صبح، همانند صبح: خیز و مکن پرده دری صبح وار / تا چو شبت نام شود پرده دار (نظامی۱: ۵۶ ).
۲. [مجاز] سپید و روشن

جملاتی از کاربرد کلمه صبح وار

جان کنان شب زنده دارند اهل عشق و در سخن صبح وار از آفتاب خود دمی بالا کشند
به کف تیغ آتشفشان صبح وار سپه تاخت بر لشکر زنگبار