تاب دیده

معنی کلمه تاب دیده در لغت نامه دهخدا

تاب دیده. [دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) بریان. سوخته :
پریشان شد چو مرغ تاب دیده
که بود آن سهم را در خواب دیده.نظامی.

معنی کلمه تاب دیده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بریان . ۲ - سوخته دل .

جملاتی از کاربرد کلمه تاب دیده

سال ها ز آب و تاب دیده و دل در فراق تو هر شبم تا روز
پریشان شد چو مرغ تاب دیده که بود آن سهم را در خواب دیده
نه چندان آب ریخت آن تاب دیده که هرگز دیده بود آن آب دیده
چه بسیاری بگفت آن تاب دیده چو نرگس کرد ازو پر آب دیده