زبیر

معنی کلمه زبیر در لغت نامه دهخدا

زبیر. [ زَ ] ( ع ص ) نبشته. ( منتهی الارب ). چیز نبشته شده. فعیل است بمعنی مفعول. ( از تاج المصادر ) ( از متن اللغه ). رجوع به دزی ج 1 ص 558 و «ز بر» در این لغت نامه شود. || گوسپند تناور بزرگ دوش. || مرد سخت دارای رای استوار. ( از متن اللغة ). مرد شدید. ( از اقرب الموارد ). || مرد باکیاست ظریف. ( از اقرب الموارد ) ( ازمتن اللغة ). || ( اِ ) بلا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). داهیة. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). داهیه ، و به همین معنی است زوبر. فراء شعر زیر را ازعبداﷲبن همام سلولی در این معنی آورده :
و قد جرب الناس آل الزبیر
فلاقوا من آل الزبیر الزبیرا.( از تاج العروس ).|| گل سیاه وبدبو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صاغانی آرد که زبیر بمعنی گل و لای آمده. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). گل و لای است. عبداﷲبن همام در بیتی زبیر را بمعنی کدورت بکار برده و آن متخذاست از زبیر بمعنی گل و لای. ( از جمهره ابن درید ج 1 ص 250 ). || گوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( دستور اللغة ) ( بحر الجواهر ).
زبیر. [ زَ ] ( اِخ ) کوهی که حق سبحانه تعالی بر آن با موسی ( ع ) بسخن درآمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). به اتفاق مفسران ، نام کوه مناجات «طور» است. شیخ ما گوید: «ممکن است سخن مفسران با آنچه در کتب لغت آمده است منافات نداشته باشد». گویا زبیر که در حدیث نیز آمده نام جائی مخصوص از کوه طور یعنی همان جاست که محل تجلی قرار گرفت و فروریخت و نابود گردید ولی طور نام تمام ان کوه بزرگست که تاکنون نیز باقی است. بنابراین بدون تردید منافاتی میان نوشته لغویان و مفسران وجود ندارد. ( از تاج العروس ). کوهی که بر آن خدای عزوجل تکلم کرد. ( دهار ).
زبیر. [ زُ ب َ ] ( ع ص مصغر ) مصغر زَبْر، بمعنی مرد نیرومند و سخت است. ( از تاج العروس ) .
زبیر. [ زَ ] ( اِخ ) جایی در بادیه نزدیک ثعلبیه. ( از تاج العروس ). نام موضعی است نزدیک ثعلبیه. شاعری در ضمن یک بیت از اشعاری که درباره ثعلبیه سروده آنرا آورده ، آن بیت چنین است :
اذاما سماء بالدناح تخایلت
فانی علی ماء الزبیر اشیمها.( از معجم البلدان ).
زبیر. [ زُ ب َ ] ( اِخ ) شهری است نوبنیاد در عراق واقع در 8میلی جنوب غربی بصره. این شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی شهر قدیم بصره همانجا که واقعه جنگ جمل ( بین طلحه و زبیر و عایشه از یک سو و حضرت علی ( ع ) از سوی دیگر ) رخ داد، قرار دارد و نیز مدفن زبیربن عوام است. در نقطه ای که اکنون شهر زبیر قرار دارد در گذشته مرکز فرودآمدن کاروانهایی بود که از بصره به شام میرفتند. در300 سال پیش یک دسته از رهگذران عرب خانه ای چند با آجر در آن ساختند و پس از این که در نجد کار وهابیان بالا گرفت ، بسیاری از مردم نجد مانند آل زبیر، آل بسام ،آل ناحب ، آل مشری و آل مندیل بدین نقطه مهاجرت کردند وبه کار و تجارت پرداختند، اندک اندک شمار سکنه آن فزونی یافت و برای جلوگیری از حملات احتمالی صحرانشینان بارویی از گل به عرض 3 متر، گرد آن برآوردند و بصورت شهری آبادان درآمد و مرکز رفت و آمد مسافران و سیاحان عرب شد. اکنون مهمترین صادرات زبیر اسب است که از راه بصره به هند صادر میگردد. زبیر از نظر کشاورزی مهم نیست و تنها در برخی نواحی آن اندکی گندم کشت میشود که ناچارند خود آن را آب دهند زیرا باران در همه این ناحیه اندک میبارد. اصولا در زبیر درخت و گیاه کمتر دیده میشود و فراوانترین نباتات آنجا درخت گز است که تنها برای سوزانیدن از چوب آن استفاده میکنند، مالکان بزرگ زبیر همه دارای املاک در بصره میباشند.مردم زبیر همه مسلمان و پیرو مذهب حنبلی و به میهمان نوازی مشهورند. هوای زبیر سالم است اما در هنگام شدت گرمای تابستان درجه حرارت آن به 50 تا 55 درجه می رسد. ملخ در آنجا فراوانست و آوردن و فروختن ملخ یکی از پیشه های پردرآمد مردم زبیر بشمار میرود. ملخ های آن جا نوعی مخصوص اند که هیچگاه به مزارع حمله نمیبرندو از مراکز خود در بیابان تجاوز نمیکنند. اهالی زبیر به شکار آهو علاقه فراوان دارند. در اطراف شهر زبیر آثاری کهن نیز بچشم میخورد مانند رود معروف به نهرعمر که در گذشته یک شعبه از آب این رود تا شطالعرب و غرب بصره امتداد داشته و زمین های کنار خود را سیراب می کرده است. این اراضی اکنون خشک و غیرمزروع است. دیگر از آثار قدیم زبیر گور طلحه و ابن سیرین خوابگزار معروف و حسن بصریست. ( از دائرةالمعارف بستانی ).

معنی کلمه زبیر در فرهنگ فارسی

ابن عوام قریشی از خویشاوندان و از صحابه رسول ص ( مقت . ۳۶ ه . ق . / ۶۵۶ م . ) مادرش صفیه دختر عبد المطلب عمه محمد ( ص ) است . او یکی از شش تن اصحاب شوروی است که عمر خلافت را بر یکی از آنان روا داشت . وی به حبشه مهاجرت کرد و در بدر یرموک و فتح مصر شرکت داشت و در جنگ جمل کشته شد .
از بر از حفظ .
بن ابی بکر از راویان حدیث

معنی کلمه زبیر در فرهنگ اسم ها

اسم: زبیر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zobayr) (فارسی: زبير) (انگلیسی: zobayr)
معنی: مرد نیرومند و مقاوم، ( اَعلام ) ابن عوام قریشی [قرن اول هجری] از خویشاوندان و از صحابه ی پیامبر اسلام ( ص ) و برادر زاده ی حضرت خدیجه همراه با طلحه در جنگ جمل شرکت کرد و کشته شد

معنی کلمه زبیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی حج] ""زبیر بن عوام"" پسرعمه رسول الله و از مسلمانان با سابقه و مهاجران به مدینه که در نبردهای پیامبر مبارزات درخشانی داشت و در تشیع جنازه حضرت زهرا شرکت داشت ودر شورای خلافت به نفع امام علی کنار رفت وی تا خلافت عثمان از یاران امام علی بود و پس از آن به دلیل رقابت با امام در جنگ علیه آن حضرت شرکت کرده و پس از کناره گیری از جنگ جمل توسط یک عرب بادیه نشین کشته شد.

جملاتی از کاربرد کلمه زبیر

پس آنگه نوشت ای سلیل زبیر که داری به دل کینه ی اهل خیر
این کتاب که ۲۰ جلد و در نه هزار صفحه بوده‌است و دست کم سیزده جلد آن دردسترس است، در واقع یک فرهنگ‌نامه تاریخی می‌باشد. جلد یازدهم آن هم دربارهٔ تاریخ امویان در زمان عبدالملک بن مروان و ولید و اتفاقات مصعب بن زبیر و برادر او عبدالله و تاریخ خوارج است.
سپهدارشان زشت پور زبیر که نبود پدیدار از او هیچ خبر
و تسلیم بر زبان شریعت و حقیقت سه قسم است: تسلیم توحید، و تسلیم تعظیم، و تسلیم اقسام. تسلیم توحید آنست که خدای را نادیده شناسی، و نادریافته پذیری. و تسلیم تعظیم آنست که سعی خود در هدایت حق نبینی، و جهد خود در معونت وی نبینی، و نشان خود در فضل وی نبینی. و تسلیم اقسام آنست که بر وکیلی حق اعتماد داری، و بظنّ نیکو تحکّم وی پذیری، و کوشش در حظّ نفس خود بگذاری. مفسّران گفتند: چون این اختلاف و مشاجرت میان زبیر و خاطب برفت، جهودی گفت: چه قوم‌اند اینان که بنبوّت و رسالت پیغامبر خویش گواهی میدهند، و تنها خویش و مالهای خویش فدای وی می‌کنند، و آن گه او را در حکم و قضیّت متّهم میدارند! ما که قوم موسی‌ایم بیک گناه که از ما بیامد، موسی فرمود و حکم کرد تا یکدیگر را بکشیم. هفتاد هزار بدست یکدیگر کشته شدند بدان تا خدای از ما راضی شود، ما چنین کردیم، و حکم و قضیّت پیغامبر خویش را منقاد گشتیم، و تن فدا کردیم، نپنداریم که کسی آن تواند کرد که ما کردیم.
به ایوان درآمد چو پور زبیر یکی تخت بنهاد در پیش دیر
که پور زبیر است و برما امیر به پیمان اوییم برنا و پیر
کودکان زو گریختند به تفت جز که عبدالله زبیر نرفت
ابن ربن طبری، علی بن سهل، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م؛
وی نزدیک مادر آمد، اسماء - و دختر ابو بکر الصّدّیق‌ بود، رضی اللّه عنه-، و همه حالها با وی بگفت. اسماء زمانی اندیشید. پس گفت «ای فرزند، این خروج‌ که تو بر بنی امیّه کردی دین را بود یا دنیا را؟ گفت: بخدای که از بهر دین را بود، و دلیل آنکه نگرفتم یک درم از دنیا، و این ترا معلوم است. گفت: پس صبر کن بر مرگ و کشتن و مثله‌ کردن، چنانکه برادرت مصعب کرد، که پدرت زبیر عوّام‌ بوده است و جّدت از سوی من بو بکر صدّیق، رضی اللّه عنه. و نگاه کن که حسین علی‌، رضی اللّه عنهما، چه کرد. او کریم بود و بر حکم پسر زیاد، عبید اللّه‌ تن‌درنداد.» گفت:
فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ این آیت در شأن زبیر بن العوام بن خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی القرشی فرو آمد، حواری رسول خدا (ص) و عمّه زاده وی پسر صفیه بنت عبد المطلب. مصطفی (ص) در حق وی گفت: «انّ لکلّ نبیّ حواریّا و حواریّی الزبیر».
دل من ز نور احمد به چراغ طور خندد نه قفای طلحه گیرم نه سر زبیر دارم
امین الله زبیر (پشتو: امین الله زبیر) یک سیاستمدار طالبان افغان است که در حال حاضر به عنوان والی ولایت دایکندی از اوت ۲۰۲۱ فعالیت می‌کند.