معنی کلمه زبیر در لغت نامه دهخدا
و قد جرب الناس آل الزبیر
فلاقوا من آل الزبیر الزبیرا.( از تاج العروس ).|| گل سیاه وبدبو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صاغانی آرد که زبیر بمعنی گل و لای آمده. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). گل و لای است. عبداﷲبن همام در بیتی زبیر را بمعنی کدورت بکار برده و آن متخذاست از زبیر بمعنی گل و لای. ( از جمهره ابن درید ج 1 ص 250 ). || گوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( دستور اللغة ) ( بحر الجواهر ).
زبیر. [ زَ ] ( اِخ ) کوهی که حق سبحانه تعالی بر آن با موسی ( ع ) بسخن درآمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). به اتفاق مفسران ، نام کوه مناجات «طور» است. شیخ ما گوید: «ممکن است سخن مفسران با آنچه در کتب لغت آمده است منافات نداشته باشد». گویا زبیر که در حدیث نیز آمده نام جائی مخصوص از کوه طور یعنی همان جاست که محل تجلی قرار گرفت و فروریخت و نابود گردید ولی طور نام تمام ان کوه بزرگست که تاکنون نیز باقی است. بنابراین بدون تردید منافاتی میان نوشته لغویان و مفسران وجود ندارد. ( از تاج العروس ). کوهی که بر آن خدای عزوجل تکلم کرد. ( دهار ).
زبیر. [ زُ ب َ ] ( ع ص مصغر ) مصغر زَبْر، بمعنی مرد نیرومند و سخت است. ( از تاج العروس ) .
زبیر. [ زَ ] ( اِخ ) جایی در بادیه نزدیک ثعلبیه. ( از تاج العروس ). نام موضعی است نزدیک ثعلبیه. شاعری در ضمن یک بیت از اشعاری که درباره ثعلبیه سروده آنرا آورده ، آن بیت چنین است :
اذاما سماء بالدناح تخایلت
فانی علی ماء الزبیر اشیمها.( از معجم البلدان ).
زبیر. [ زُ ب َ ] ( اِخ ) شهری است نوبنیاد در عراق واقع در 8میلی جنوب غربی بصره. این شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی شهر قدیم بصره همانجا که واقعه جنگ جمل ( بین طلحه و زبیر و عایشه از یک سو و حضرت علی ( ع ) از سوی دیگر ) رخ داد، قرار دارد و نیز مدفن زبیربن عوام است. در نقطه ای که اکنون شهر زبیر قرار دارد در گذشته مرکز فرودآمدن کاروانهایی بود که از بصره به شام میرفتند. در300 سال پیش یک دسته از رهگذران عرب خانه ای چند با آجر در آن ساختند و پس از این که در نجد کار وهابیان بالا گرفت ، بسیاری از مردم نجد مانند آل زبیر، آل بسام ،آل ناحب ، آل مشری و آل مندیل بدین نقطه مهاجرت کردند وبه کار و تجارت پرداختند، اندک اندک شمار سکنه آن فزونی یافت و برای جلوگیری از حملات احتمالی صحرانشینان بارویی از گل به عرض 3 متر، گرد آن برآوردند و بصورت شهری آبادان درآمد و مرکز رفت و آمد مسافران و سیاحان عرب شد. اکنون مهمترین صادرات زبیر اسب است که از راه بصره به هند صادر میگردد. زبیر از نظر کشاورزی مهم نیست و تنها در برخی نواحی آن اندکی گندم کشت میشود که ناچارند خود آن را آب دهند زیرا باران در همه این ناحیه اندک میبارد. اصولا در زبیر درخت و گیاه کمتر دیده میشود و فراوانترین نباتات آنجا درخت گز است که تنها برای سوزانیدن از چوب آن استفاده میکنند، مالکان بزرگ زبیر همه دارای املاک در بصره میباشند.مردم زبیر همه مسلمان و پیرو مذهب حنبلی و به میهمان نوازی مشهورند. هوای زبیر سالم است اما در هنگام شدت گرمای تابستان درجه حرارت آن به 50 تا 55 درجه می رسد. ملخ در آنجا فراوانست و آوردن و فروختن ملخ یکی از پیشه های پردرآمد مردم زبیر بشمار میرود. ملخ های آن جا نوعی مخصوص اند که هیچگاه به مزارع حمله نمیبرندو از مراکز خود در بیابان تجاوز نمیکنند. اهالی زبیر به شکار آهو علاقه فراوان دارند. در اطراف شهر زبیر آثاری کهن نیز بچشم میخورد مانند رود معروف به نهرعمر که در گذشته یک شعبه از آب این رود تا شطالعرب و غرب بصره امتداد داشته و زمین های کنار خود را سیراب می کرده است. این اراضی اکنون خشک و غیرمزروع است. دیگر از آثار قدیم زبیر گور طلحه و ابن سیرین خوابگزار معروف و حسن بصریست. ( از دائرةالمعارف بستانی ).