طائع.[ ءِ ] ( ع ص ) طیِّع. فرمانبردار. ( منتهی الارب ). خواهان ، و منه جاءَ فلان طائعاً غیرُ مکره. ج ، ُطوَّع. ( منتهی الارب ). گردن نهاده. فرمانبرنده : قالتاأتینا طائعین. ( قرآن 11/41 ). آمدیم طائع و راغب. ( ابوالفتوح رازی سوره فصلت ). ج ، طائعین : که ز یزدان آگهیم و طائعیم ما همه بی اتفاقی ضائعیم.مولوی.|| خوش منش. ( مهذب الاسماء ).
معنی کلمه طائع در فرهنگ فارسی
۱ - فرمانبردار مطیع . ۲ - خواهان راغب جمع : طایعین ( طائنین ) طوع . فرمانبردار خواهان
معنی کلمه طائع در دانشنامه عمومی
الطائع ( نام کامل وی: أبو بکر عبد الکریم بن المطیع بن المقتدر بن المعتضد الطائع بالله ) از خلفای عباسی در بغداد بود که از سال ۹۷۴ میلادی/ ۳۶۳ هجری تا سال ۹۹۱ میلادی/۳۸۱ هجری خلافت کرد. در دوران خلافت وی، سوریه تحت هجوم ترکان، فاطمیان و قرامطه قرار گرفته بود؛ در حالی که آل بویه به جنگ های داخلی روی آورده بودند و تهدیدی برای نظام خلافت به شمار نمی رفتند. او در سال ۳۹۳ هجری درگذشت. پس از او ابوالعباس احمد قادر به خلافت رسید.
جملاتی از کاربرد کلمه طائع
جهان تند نگشته بجز ترا طائع سپهر پیر ندیده دگر چو تو برنا