زبن
معنی کلمه زبن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه زبن در دانشنامه اسلامی
«زَبْن» (بر وزن متن) به معنای دفع کردن، صدمه زدن و دور ساختن است، و در اینجا به معنای فرشتگان عذاب و مأموران دوزخ است.
دفع «زبنه زبناً: رفعه و صدمه» (اقرب) مراد از زبانیه مأموران آتش جهنّم است و شاید از این جهت زبانیه گفته شده که انسانها را به آتش دفع و پرتاب میکنند واحد زبانیه به نظر ابی عبیده زبنة و در عقیده کسانی زبنی و بقول اخفش زابن است (مجمع) این کلمه فقط یکبار در قرآن یافته است. یعنی او اهل مجلس خود را بخواند کا نیز آتشبانان را خواهیم خواند در دعای سوم صحیفه آمده فَصَلَّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی... الزَّبانِیَةِ الَّذینَ اِذا قیلَ لَهُمْ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ ابْتَدَرُوهُ سِراعاً وَ لَمْ یُنْظِرُوهُ».
جملاتی از کاربرد کلمه زبن
ازشبنم ما زبن باغ طرفی نتوان بستن خونی که به این رنگست دست که حنا بندد
مژگان تپش ایجاد نقط ریزی اشکست زبن خامه خطی گر بنگارم چه نگارم
مردی بود از نفس خطرناک گذشتن زبن خندق آتش، بجهانیم سمندی
تو آنی که گویی به مردی منم که کوه گران را زبن برکنم
دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردم به مژگان زبن شبستانها سیاهی پاک میکردم
ز فکر مدحت ابنای روزگار حذر کن که بدتر از لگدست آنچه زبن خران صله گیری
ز سال بیست به من برگذشت واین دانم که هرچه گفتم زبن دیرگاه هذیان بود
که از بند کردی رها دشمنم کنون شاخ عمرت زبن بر کنم
نقد موهوم حباب آنگه به بازار محیط زبن بضاعت آب سازد کاش سودای توام
جیب جنون مباد ز خشکی به هم درّد زبن چشم تر که دوختهام بر قبای ابر