معنی کلمه دانیه در لغت نامه دهخدا
- فاکهة دانیة ؛ میوه قریب که دست بدان تواند رسید. ( منتهی الارب ).
دانیه. [ ی َ ] ( اِخ ) شهری است به اندلس ( اسپانیا ) از اعمال بلنسیه در 25میلی شاطبه در جانب مشرق و بر کنار دریا واقع است و لنگرگاهی عجیب دارد بنام سُمان و بستانهای پر انگور و موز و انجیر. ( معجم البلدان ). ابوعمرو مقری از آنجاست. ( منتهی الارب ). نسبت به دانیة را دانی آرند. ابن جبیر گوید: آنجا را قاعون نیز نامند. ( رحله ابن جبیر ). و ظاهراً این نام به مناسبت جبل قاعون که از مجاورت آن شهر گذرد بدانجا داده شده است. صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبه ای است از اعمال بلنسیه اسپانیا و در دوران حکومت اسلامی شهری آباد بوده است و در عهد حکومت ملوک طوایف از طرف ابوالحسن ( ابوالجیش ) مجاهد عامری پایتخت سلسله امیران دانیه قرار داده شد و بسبب رعایت احوال و حسن رفتار، علماء قرائت روی بدانجا نهادند و آنجا مسقط رأس بسیاری از فضلاء گشت. امروزه دهی بنام دنیه بر جای آن شهر باقیست. این ناحیه در قدیم بسبب هیکلی عظیم متعلق به دیانا الهه ماه ، به دیانیوم شهرت گرفته بوده است. ( از قاموس الاعلام ترکی ). شهر دانیة بر دریا تکیه دارد و ربضی آبادان و سوری محکم. و سور آن در ناحیه مشرق داخل دریاست و بمهارت و استادی ساخته آمده و کشتیها بدانجا درآیند و تاکستانها و انجیرستانها دارد و کارگاههای کشتی سازی بدانجا باشد و کشتیهای بخاری و جنگی از آنجا بیرون آید و در جانب جنوب آن کوهساری عظیم و مستدیر است بنام جبل قاعون . ( از الحلل السندسیه ج 1 ص 110 ).
دانیه. [ ی َ ] ( اِخ ) ( امرای دانیه ) نام سلسله ای که از سال 408 هَ. ق. تا سال 468 و بقولی تا حدود سال 480 در دانیه اسپانیا حکمرانی داشته اند. این سلسله به دست امرای هودی منقرض شدند. از جمله امیران آنان این افراد را می توان نام برد: