دامان
معنی کلمه دامان در لغت نامه دهخدا

دامان

معنی کلمه دامان در لغت نامه دهخدا

دامان. ( اِخ ) نام قصبه ای واقع در 130هزارگزی شمال بمبئی به خطه سورت هندوستان و آن از سال 1531 م. در تصرف دولت پرتقال درآمده است و آتشکده ای نامی بدانجاست. ( از قاموس الاعلام ترکی ). اما در آذر ماه 1340 ( دسامبر 1961 ) دولت هند این منطقه و دیگر مناطق تحت استعمار پرتقال را از آن دولت باز پس گرفته است.
دامان. ( اِخ ) نام دهی است نزدیک رافقه و میان آن دو پنج فرسنگ مسافت است و برابر دهانه نهرالنهیا قرار دارد. سیب دامانی این ناحیت از بسیاری و سرخی در بغداد مثل است. صریع گفت :
و حیاتی ما آلف الدامانی
لا و لاکان فی قدیم الزمان.
از آنجاست احمدبن فهربن بشیر راوی.( معجم البلدان ).
دامان. ( اِ ) دامن. ذیل. رجوع به دامن شود :
دو دامان که بالا به رش پنج بود
که آنرا ببرداشتن رنج بود.فردوسی.پاره ای پیراست از دامان شب
روز را در بادبان کرد آفتاب.خاقانی.رانده تا دامان شب چون شب ز مه بر جیب چرخ
جادوآسا یک قواره از کتان انگیخته.خاقانی.بر قامت گل قبای اطلس
زربفت نهاده کرد دامان.خاقانی.از دوعالم دامن جان درکشم هر صبحدم
پای نومیدی بدامان درکشم هر صبحدم.خاقانی.تسکین جان گرم دلان را کنیم سرد
چون دم برآوریم بدامان صبحگاه.خاقانی.گفت ای شرف بلندنامان
بر پای ددان کشیده دامان.نظامی.هرکرا دامان عشقی نابده
زآن نثار عشق بی بهره شده.مولوی.کو صبا کز دامن مژگان گل افشانش کنم
آنچه دل در آستین دارد بدامانش کنم.طالب آملی ( از آنندراج ).خجل ؛ بسیار شکافتگی دامان پیراهن و زیردامان آن. ( منتهی الارب ).
- دامان بچنگ ؛ دامان در کف گرفته. دامان در مشت گرفته :
همی کرد فریاد دامان بچنگ
مرا مانده سر در گریبان ز ننگ.( بوستان ).- دامان کسی یا چیزی گرفتن ؛ باو ملتمس شدن.پناه گرفتن بکسی یا چیزی ازو خواستن با عجز و زاری :
چون درد توام گیرد دامان غمت گیرم
آیم بسر کویت وز در بدرت خوانم.خاقانی.- دامان جمع ساختن ؛ فراهم آوردن دامان. برچیدن دامان. بتن بیشتر پیچیدن آن.
- || به کنایه ، دوری از بدنامی. احتیاط کردن از بدنامی و رسوائی :

معنی کلمه دامان در فرهنگ عمید

=دامن

معنی کلمه دامان در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قسمت پایین جامه مقابل گریبان . ۲ - دنباله هر چیز دنبال . ۳ - کناره هر چیز حاشیه : دامان صحرا دامان کوه . ۴ - چادر بادبان کشتی شراع .
جنگل

معنی کلمه دامان در دانشنامه عمومی

در بدن انسان، به پهنهٔ روی ران و حد فاصل بین زانو تا مفصل ران را دامان، دامَن، دامنگاه یا بغل می گویند.
دامن در اصل قطعه پوشاکی است که معمولاً زنان بر روی این قسمت از بدن می پوشند اما این واژه اصطلاحاً برای اشاره به خود آن قسمت از بدن هم به کار می رود. نشستن کودک بر دامن والدین را اصطلاحاً رفتن به بغل پدر و مادر هم می گویند.
در فعالیت هایی مانند آشپزی که ممکن است بخش دامان فرد را کثیف کند گاه تکه پارچه ای می پوشند که پیش بند نام دارد.
دامان (شهر). دامان ( به هندی: दमन ) شهریست در غرب هند که به عنوان مرکز قلمرو دادرا و نگر حویلی و دامان و دیو شناخته می شود. زبان های گجراتی و انگلیسی زبان های رسمی این شهر هستند.
این شهر برطبق سرشماری سال ۲۰۰۱ میلادی دارای ۳۵۷۰۰ نفر جمعیت می باشد.
ارتفاع این شهر از سطح دریا ۵ متر است.
دامان (فیلم ۱۹۸۰). دامان یا آنچال ( به هندی: Aanchal ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۸۰ و به کارگردانی آنیل گانگولی است. در این فیلم بازیگرانی همچون راجش خانا، راکهی گلزار، ریکا، پریم چوپرا، آمل پالکار و لیلا میشارا ایفای نقش کرده اند.
دامان (قندهار). دامان ( به لاتین: Daman ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی دامان واقع شده است. دامان ۱٬۰۳۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
معنی کلمه دامان در فرهنگ عمید
معنی کلمه دامان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دامان در دانشنامه عمومی

معنی کلمه دامان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دامان یعنی دامن که از آن به مناسبت در باب صلات و نکاح نام برده اند.
مستحب است نگاه نمازگزار در تشهد و بین دو سجده به دامانش باشد. بوسیدن و نشاندن دختر بچه شش ساله بر دامن توسط نامحرم بدون شهوت مکروه است. برخی معاصران ترک آن را بنابر احتیاط لازم دانسته اند.

جملاتی از کاربرد کلمه دامان

دامن از لخت دل ناشاد پر دارم بس است غنچه را گو باش برگ عیش در دامان نصیب
دامن نازکشان رفته به هر جانب ازو آن که صد دست تمناش به دامان بوده ست
پرتغال شروع به ایجاد اولین شبکه تجارت جهانی و امپراتوری تحت رهبری هنری ناوبر کرد. امپراتوری اسپانیا در سراسر جهان در سرزمین‌های متعددی شکل گرفت و گسترش یافت (به خصوص در قرن ۱۶) که امروزه ۶۰ کشور مستقل دنیا هستند که در گذشته مستعمره اسپانیا بوده‌اند. پرتغال در نهایت کنترل برزیل، اروگوئه و برخی از بندرهای ماهیگیری در آمریکا را به دست گرفت و آنگولا، موزامبیک، گینه پرتغالی، سائوتومه و پرینسیپ در آفریقا، مسقط، ملوک هرمز و بحرین در خلیج فارس، گوا، بمبئی و دامان و دیو در هند، سیلان، مالاکا در جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه (ماکاسار، آمبون و دیگران)، جزایر ملوک، تیمور، ماکائو و دجیما (ناکازاکی) در شرق دور را به تصرف امپراتوری خود درآورد.
جاذبه های تفریحی و توریستی که از خارج روستا به آن مراجعه می شود و در دامان طبیعت از آن لذت برد عبارت است از قنات ، چشمه شمالی ، سد ، قرمزیا ، تخت ، چاه نو و بیابان های سرسبز اطراف روستا می باشد.
کمر بسته چو کوه آن دشت پیما نهاده پای در دامان صحرا
دامن مکش از دست من امروز و بیندیش زان روز که دست من و دامان تو باشد
کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد می‌توانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شده‌اند. از ارتش می‌خواهم هر چه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آن‌ها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته می‌شود تمام اتباع خارجی به‌طور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.
ز ناز چون نکشیدی به کعبه دامن وصل چه چاک ها که ازین حسرتش به دامان است
گویی به پناه آمده در نزد تو خورشید زین دست به دامان شدنش با خم گیسو
کسوتی کان دوخته بر قد اقبالت قضا جیب چرخ اطلس آنرا عطف دامان آمده
پای من و رقص و طواف چمن دست من و ساغر و دامان گل
نیست کوتاه ز دامان تو دست همه کس پایه وصل تو بالاتر ازین میباید
ما کز اول، پاک طینت بوده‌ایم از کجا دامان تو آلوده‌ایم
«ارتش سایبری ایران به تمام مزدوران وطن فروش هشدار می‌دهد که در دامان اربابان خود نیز آن‌ها را راحت نمی‌گذارد.»
اخیراً رقص میله‌ای بر دنیای استریپتیز تسلط یافته‌است. در اواخر قرن بیستم، رقص میله‌ای در استریپ کلاب‌هایی در کانادا انجام می‌شد. این باشگاه‌ها گسترش یافتند و به یک بخش اقتصادی پر رونق تبدیل شدند. رقص میله‌ای، رقص روی میز و رقص دامان به سبک کانادایی، کم‌کم به همه جای جهان صادر شد.