جملاتی از کاربرد کلمه خامه ای
هر یکی زان راست طبعان را دوات و خامه ای داده از طبع و بنان مشغول انشا ساخته
مرا خامه ای هست خارا شکاف که نوکش شکافد دل کوه قاف
می نیرزد رنجه کردن خامه ای خوش نباشد نظم محنت نامه ای
حرف ها از خون دل خوش بر زبان آورده باز خامه ای ز اسرار سودایت سری در کرده باز
چگونه اند وفا و کرم امیدم هست به یک دو حرف سر خامه ای بجنبانی
چه قاصد که تا خامه ای می کنم سر دلم صد خبر می رساند پیاپی
نبود حزین ، کم از رگ ابر گهر نثار هر خامه ای که مصرع رنگین به جا گذاشت
طالب حاجات زواری،تو تا با خامه ای قابض ارواح اعدایی ، تو تا با خنجری
تا هست در میان سخن آتشین عشق هر خامه ای که هست، رگ کان آتش است
خواهم از هر مژه کردن خامه ای پس به درد دل نبشتن نامه ای