تأبید. [ ت َءْ ] ( ع مص ) جاودانه کردن. ( منتهی الارب ). جاوید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || نزد بلغا دعایی باشد که آنرا تعلیق کنند به چیزی که بقای او تا قیامت باشد. ( جامع الصنایع ) : تا ابد عمر تو در نعمت و ناز لایق اینجاست دعای تأبید.سوزنی.
معنی کلمه تابید در فرهنگ معین
( تأبید ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) جاوید کردن ، جاودانه کردن .
ابدی ساختن، جاویدکردن، جاودان ساختن ۱- ( مصدر ) جاوید کردن جاودانه کردن جاودان ساختن . ۲- ( اسم ) دعایی که شاعران فارسی در اواخر قصاید بعبارت (( تا... باشد... باد ) ) می آورند شریطه .
جملاتی از کاربرد کلمه تابید
چو تابید از برج خرچنگ شید بخندید بر بارور تود، بید
عکسی از نور علی در سینه ام تابید دوش سینه هست امروز چون آئینه ز آن روشن مرا
نه مه بود و نه انگشت و نه ابروی که تابید مه من که بابروی کج انگشت نما بود
زان پیشتر که سر زند از مشرق آفتاب تابید در سراچه من ماه و مشتری
چو نور مهر تو تابید بر دلهای مشتاقان ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
کوکبی در چشم او گردید و ریخت بر سر مژگان دمی تابید و ریخت
چنان شاه پالوده گشت از بدی که تابید ازو فره ایزدی
یک جلوه ز چهره تو تابید در بزمگه دنی تدلی
همانگه به لشکر چنین گفت شاه که رخ باز تابید از کینه خواه