[ویکی الکتاب] معنی لَئِنِ: سوگند می خورم یا می خوریم اگر(حرکت نون به دلیل تقارن آن با حرف ساکن و تشدید دار کلمه بعد می باشد) معنی لَئِنْ: سوگند می خورم یا می خوریم اگر معنی لـَ: حتماً - البته - سوگند می خورم یا می خوریم (در عباراتی نظیر "لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ " سوگند می خوریم که اگر شما خارج شدید ما هم با شما خارج می شویم) معنی مَدِینَةِ: شهر- مدینه ( در آیه شریفه 8 سوره مبارکه منافقون : "یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی ﭐلْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ ﭐلْأَعَزُّ مِنْهَا ﭐلْأَذَلَّ ..." ) معنی أُمَّةً: گروهی از مردم(که بواسطه دین واحد یا مکان و زمان واحد گرد هم باشند و قصد و هدف مشترکی داشته باشند) - دین (در عبارت "بل قالوا انا وجدنا اباءنا علی امة و انا علی آثارهم مهتدون "کلمه امت به معنای طریقهای است که مقصود آدمی باشد چون ماده أم ، یؤم به معنای... معنی فِطْرَةَ: آفرینش(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت ، فطرة الله عبارت ... ریشه کلمه: ان (۱۵۶۹ بار)ل (۳۸۴۲ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه لئن
فلئن قمت اقمنا و لئن رحت رحلنا چو بخوردی تو بخوردم چو نشستی تو نشستم
«کَلَّا» رد لقول العاص، ای لیس الامر کما یقول، «سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ» ای سنحفظ علیه «ما یَقُولُ» فنجازیه به فی الآخرة. «وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا» ای نزید له من العذاب زیادة لا انقطاع لها، ای نزیده عذابا فوق العذاب، «وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ» یعنی نسلبه ما یفتخر به من المال و النّعمة، و نعطیه غیره من المؤمنین، «وَ یَأْتِینا» ای فی الآخرة، «فَرْداً» لا یصحبه شیء من امواله و لا ینفعه احد من اولاده، و قیل التقدیر «نَرِثُهُ ما یَقُولُ» انّه فی الدنیا یملکه و یعطی فی الآخرة مثله و ذلک انّه قال لخباب، لئن کان ما تقول حقا فانّی فی الآخرة افضل نصیبا.
و به هر که محتاج باشی خویشتن چون چاکر و بندهٔ او ساز؛ چون اجابت یابی به هر جایی شکر کن، که حق تعالی میفرماید: لئن شکرتم لازیدنکم و خدای تعالی شاکران را دوست دارد و نیز شکر کردن حاجت نخستین را امید روا شدن حاجت دومین باشد؛ اگر حاجت تو روا نکند از بخت خویش گله کن و از آن مکن، که اگر وی از گلهٔ تو باک داشتی خود حاجت تو روا کردی و اگر مرد لئیم و بخیل باشد به هشیاری ازو هیچ مخواه که ندهد و به وقت مستی خواه، که لئیمان و بخیلان به وقت مستی سخیتر باشند، اگر چه دیگر روز پشیمان شوند و اگر حاجت به لئیمی افتد خویشتن را بجای رحمت دان، که گفتهاند: سه کس بهجای رحمت باشند: خردمندی که زیردست {بی} خردی باشد و قوییی که ضعیفی برو مستولی باشد و کریمی که محتاج لئیمی باشد و بدانک ازین سخنها که در مقدمه گفتیم و بپرداختیم و از هر نوعی فصلی گفتیم بر موجب طاقت خویش خواستم که به تمامی داد سخن بدهم، از پیشهها نیز یاد کردم، تا این نیز بخوانی و بدانی، که مگر بدان حاجت افتد، از بهر آنک خواستم که علم اولین و آخرین من دانستمی و ترا بیآموختمی و معلوم تو گردانیدمی، تا مگر به وقت مرگ بیغم تو ازین جهان بیرون شدمی، اگر چه من خود در دانش پیادهام و اگر نیز چیزی دانم گفتار من چه فایده کند، که تو از من چنان شنوی که من از پدر خویش شنیدم، پس ترا جای ملامت نیست، که من خود داد از خویشتن بدهم تا به داور حاجت نباشد؛ اما اگر تو شنوی و اگر نه در هر پیشه سخنی چند بگویم، تا در سخن بخیلی نکرده باشم، که آنچ مرا طبع دست داد به گفتن و الله اعلم بالصواب.
گفتند تقوی چیست گفت: آنکه بنده پرهیزد از ماسوی الله سئوال کردند از معنی لئن شکرتم لازیدنکم گفت: هرکه شکر نعمت حق تعالی کند نعمتش زیادت شود و هرکه شکر منعم کند محبتش و معرفتش افزون گرداند.
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» ای لئن شکرتم الاسلام لازیدنّکم الایمان، و لئن شکرتم الایمان لازیدنکم الاحسان، و لئن شکرتم الاحسان لازیدنّکم المعرفة، و لئن شکرتم المعرفة لازیدنّکم الوصلة، و لئن شکرتم الوصلة لازیدنّکم المشاهدة، و لئن شکرتم ما خوّلناکم من عطائی لازیدنّکم ما وعدناکم من لقایی.
قوله: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» در سبب نزول این آیت ابو رافع روایت کند مولی رسول اللَّه (ص) گفت: مهمانی برسول خدای فرود آمد و در خانه رسول هیچ طعام نبود مرا فرستاد بجهودی تا طعام خرم از وی بسلف تا ماه رجب، جهود گفت لا ابیعه و لا اسلفه الا برهن. طعام بسلف نفروشم مگر برهن، بو رافع بازگشت و رسول را گفت که جهود گرو میخواهد تا طعام بدهد. رسول گفت و اللَّه لئن باعنی او اسلفنی لقضیته و انّی لامین فی السّماء، امین فی الارض، اذهب بدرعی الحدید الیه، فنزلت هذه الایة: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» ای لا تنظر، «إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» ای اصنافا و هم الرّجال و النساء، و قیل ازواجا منهم اشکالا منهم لانّهم اشکال فی الذّهاب عن الصّواب.