فاسی

معنی کلمه فاسی در لغت نامه دهخدا

فاسی. ( ع ص ) اخراج کننده باد از مخرج بدون ایجاد صوت. اسم فاعل از فسو وفساء است که بمعنی اخراج باد از مخرج بدون ایجاد صوت است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) تخمی است سرخ و خمیده و تلخ ، و غلاف او مثل خرنوب و برگش مانند برگ نخود، و در میان گندم و جو میروید، و به یونانی اندروصارون نامند. در اول گرم و تر و لطیف و قابض و مفتح سده احشاء و جهت درد مفاصل و عسرالنفس و سپرز نافع، و فرزجه او با عسل مانع حمل ، و شرب جوشانیده او در روغن زیتون کشنده کرم معده ، و قدر شربتش دو درهم است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به فاس شود. || ( ص نسبی ) منسوب به شهر فاس که بلد معروفی است در مغرب اقصی. ( سمعانی ). رجوع به فاس شود.
فاسی. ( اِخ ) رجوع به ابوالحسن شود.
فاسی. ( اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به ابوعبداﷲ شود.
فاسی. ( اِخ ) رجوع به ابومدین شود.
فاسی. ( اِخ ) احمدبن عبدالحی حلبی. نویسنده کتاب الدّر النفیس و النّور الانیس فی مناقب الامام ادریس است. وی از نویسندگان متأخر مراکش به شمارمیرود. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1428 شود.
فاسی. ( اِخ ) احمدبن یوسف بن محمدبن یوسف. رجوع به احمد، و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1428 شود.
فاسی. ( اِخ ) شیخ محمد المهدی بن احمدبن علی بن یوسف. مؤلف شرح دلائل الخیرات. از آثارش این کتب به چاپ رسیده است : 1- تحفةالملوک. 2- مطالع المسرات بجلاء، که همان شرح دلائل الخیرات است. درگذشت او را در سال 1052 هَ. ق. نوشته اند. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1431 ).
فاسی. ( اِخ ) عبدالقادربن علی بن یوسف ، مکنی به ابومحمد. امام دانشمند، محدث و مفسر صوفی و آشنابه تمام دانشهای زمان بود که تمام بزرگان مغرب ( کشورهای شمال افریقا ) بر بزرگی او متفق اند. از کودکی نامش بر زبانها بود و سپس آوازه شهرت او در سراسر کشورهای اسلامی پیچید. از هر طرف مردم بر او گرد آمدند وشماره شاگردانش رو به فزونی نهاد. از آثار او این چند کتاب مشهور است : 1- الاجوبة الکبری. 2- حاشیة علی صحیح البخاری. 3- رسالة فی امامة العظمی. 4- فقیهیّه. 5- نظم العمل. زندگی او را میان سالهای 1007 و 1091 م. نوشته اند. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1430 ).
فاسی. ( اِخ ) عبدالواحدبن محمدبن احمد. دانشمندی از مردم فاس بود که در آنجا به سال 1172 هَ. ق. متولد شد و در سال 1213 هَ. ق. درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 607 شود.

معنی کلمه فاسی در فرهنگ عمید

گیاهی با برگ هایی شبیه برگ نخود و تخم هایی سرخ و تلخ مزه که درون غلاف کوچکی جا دارد و بیشتر در کشتزارهای گندم و جو می روید.

معنی کلمه فاسی در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گز ۲ - زبان گنجشک .
محمد بن احمد بن علی مکنی به ابو عبدالله ملقب به تقی الدین تاریخ نویس و عالم اصول و حافظ حدیث بود . اصلش از فاس بود ولی در مکه تولد و همان جا وفات یافت و آنجا مدتی سمت قضاه فرقه مالکی را به عهده داشت .

جملاتی از کاربرد کلمه فاسی

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال آرسنال، باشگاه فوتبال ای‌اف‌سی ویمبلدون، باشگاه فوتبال بریستول سیتی، باشگاه فوتبال سلتیک، باشگاه فوتبال تاتنهام هاتسپر، باشگاه فوتبال پلیموث آرگیل، باشگاه فوتبال دوور اتلتیک، باشگاه فوتبال میدنهد یونایتد، باشگاه فوتبال بلکپول، و باشگاه ورزشی مغرب فاسی اشاره کرد.
الکارا لی فاسی ۶۲٫۳ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۳۳۹ نفر جمعیت دارد و ۴۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
وی از سال ۱۹۶۵ تا ۲۰۱۱ میلادی مشغول فعالیت حرفه‌ای بود. راینکینگ در ۱۰ نوامبر ۱۹۴۹ در سیاتل زاده شد. والدین او، فرانسیس هریسون و والتر راینکینگ بودند. نخستین کار خود را در ۱۲ سالگی و در باله سلطنتی انگلستان انجام داد اما اولین کار جدی او در تئاتر برادوی به‌عنوان رقصنده و در نمایش کوکو (۱۹۶۹) و وحشی و شگفت‌انگیز (۱۹۷۱) صورت گرفت. در آنجا بود که مورد توجه کارگردان و طراح رقص بزرگ، باب فاسی قرار گرفت و همان‌جا بود که رابطه عاشقانه بین آنها شکل گرفت. هر چند فاسی در آن زمان با گوئن وردون ازدواج کرده بود و جدا از یکدیگر زندگی می‌کردند، اما عشق میان راینکینگ و فاسی شکل گرفت. فاسی در زندگی هنری راینکینگ همواره تأثیری شگرف داشت و در پیمودن پله‌های ترقی به او کمک کرد.
راینکینگ جایزه تونی بهترین طراحی رقص را برای اجرایش در باز اجرای شیکاگو در سال ۱۹۹۶ به دست آورد. او در این موزیکال، نقش‌آفرینی شخصیت راکسی هارت را بر عهده داشت. او بخاطر بازی در نمایش موزیکال وست اند فاسی (۲۰۰۰)، برنده جایزه الیویه برای بهترین طراح رقص تئاتر شد. او همچنین در فیلم‌های اینطور چیزها (۱۹۷۹)، آنی (۱۹۸۲) و میکی و ماد (۱۹۸۴) ظاهر شد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال الفتح، باشگاه فوتبال خنک، و باشگاه ورزشی مغرب فاسی اشاره کرد.