عالمتاب

معنی کلمه عالمتاب در لغت نامه دهخدا

عالمتاب. [ ل َ ] ( نف مرکب ) تابنده و روشن کننده جهان. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه عالمتاب در فرهنگ عمید

روشن کنندۀ جهان (خورشید ): خورشید عالمتاب.

معنی کلمه عالمتاب در فرهنگ فارسی

( صفت ) تابنده و روشن کننده جهان : خورشید عالمتاب .

جملاتی از کاربرد کلمه عالمتاب

چه پروا دارد از دمسردی اغیار داغ ما؟ گل خورشید عالمتاب از سر ما نمی سوزد
دو ماه عالمگیر منور مسعود دو ماه عالمتاب مبارک میمون
اگر ای آفتاب عالمتاب مهر تو ذره پروری نکند
گرفته صیت جلالش چو مهر عالمتاب ز حد شام و حلب تا به قندهار و هراه
آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر
ز اشتیاق ماهی سیمین او ماه عالمتاب چون قلاب شد
در طلب چون صبح عالمتاب هرکس صادق است نیست ممکن قرص خورشید از تنورش کم شود
ای رخت آفتاب عالمتاب در فضای تو کاینات سراب
کرد شمع زیر دامن خط فروغ حسن را شب کند خورشید عالمتاب را گردآوری
درین موسم که عدل از مهر عالمتاب شد میزان مزاجش معتدل یارب به میزان عدالت کن