معنی کلمه ظهوری در لغت نامه دهخدا
ظهوری. [ ظُ ] ( اِخ ) تبریزی. شاعری است. از اوست :
چه رشک میبری ای دل به کشتگان غمش
تو هم به مقصد خود میرسی شتاب مکن.
ظهوری. [ ظُ ] ( اِخ ) ترشیزی. از شعرای خراسان است. او به هندوستان مسافرت کرد و به خدمت ابراهیم عادلشاه ثانی رسید و ساقی نامه خود را که حاوی چهارهزار بیت است به نام وی پرداخت. او را دیوانی است و هم سه رساله به نام «خوان خلیل » و «رساله نورس » و «گلزار ابراهیم » و کتاب منشآت. وفات او در 1026 هَ. ق. روی داد. از اوست :
بهار است بی می حرام است زیست
بر احوال زهاد باید گریست
بهار است رخت ورع کن گرو
می کهنه دارد کنون سال نو.
ظهوری. [ ظُ ] ( اِخ ) شیرازی. شاعری است. از اوست :
تو پاک دامنی از ما ز رشک نزدیک است
که سر به وادی تهمت دهی گمان مرا
اگر دروغ وگر راست حرفها دارم
ز غیر زود ببر یا ببر زبان مرا.