ظنت

معنی کلمه ظنت در فرهنگ عمید

تهمت.

جملاتی از کاربرد کلمه ظنت

این سخن بر وفق ظنت می‌جهد ورنه بختم داد عقلم هم دهد
و اگر این متکلم گوید: پس اگر گوییم خدای عالم نیست، گفته باشیم که جاهل است، و اگر تو گویی که قول من (که) گفتم «خدای قا‌در ا‌ست» خطاست، گفته باشی که خدای عاجز است. و اگر گویی روا نیست که گوییم «خدا زنده است» گفته باشی که مرده است، و این همه کفر و محا‌ل است. جواب ما اورا آنست که گوییم:: جهل برابر علم باشد، و همچنانک گویی روا نیست که گویی جاهل است، نیز روا نیست که گویی عالم است از بهر آنک عالم و جاهل هر دو صفت مردم است، و تو مر خدای را عالم از بهر آن گفتی که تا جاهل نبایدش گفتن و گمانت چنانست که خدای را همی جاهل از بهر آن نگویی که این نامی زشت است، و عالمش از بهر آن گویی که این نامی نیکوست، و همی پنداری که خدای را عاجز از بهر آن نشاید گفتن که این نام نکوهیده است. و ظنت چنانست که چو مر اورا سبحانه بدین نامهاء زشت و نکوهیده نشاید خوا‌ندن، بنامها ستوده و نیکو شاید گفتن. و این ظن تو از خطاست. نیکو بشنو سخن منطقی و توحید را، و بشغب مشغول مباش. و بدان و آگاه باش که خدای را بدین صفتها زشت چو جاهل و عاجز و مرده و جزآن از بهر (آن) صفت نشاید کردن که این صفات مردم است نه بدان که این صفات زشت است، که صفات زشت و نیکو هر دو مردم راست، و چو دانستی که خدای را بدین صفت زشت همی بدان نشاید صفت کردن که این صفات مردم است نه بدان که این صفات زشت است، ترا معلوم شد که همچنین نیز خدای را بدان صفت نیکو نشاید صفت کردن، از بهر آنک آن نیز صفت مردمست، و ما را رسول مصطفی صلی‌الله علیه (و آله و) سلم صفات مخلوق را فرمود از خدای تعالی نفی کردن نه صفات زشت را. و تو ای متکلم! از صفت کردن مر خالق را بیک صفت مخلوق حذر کنی و بدیگر صفت مخلوق مر اورا صفت کنی. واین از تو خطا و شرک است. و هر چند علم و جهل ضدان‌اند، هر دو صفت هاء مردم‌اند، که نه مردم همه عالم است تا جاهل صفت او نباشد، یا نیز همه مردم جاهل است تا عالم صفت او نباشد، بل هر یکی ازین دو ضد صفتی است از صفات مردم بجای خویش، چنا‌نک هر چند سردی و گرمی صدان‌اند، هر دو صفت هاء جسم‌اند، که نه همه جسم گرم است تا سرد صفت او نبا‌شد، یا همه جسم سرد است تا گرم صفت او نبا‌شد، و چو یک صفت مردم را کآن جهل است بر خدای روا ندا‌‌شتی، علم را کو نیز صفت مردم بود برو سبحانه روا نبایستی داشتن از بهر آنک چنانک علم صفتی است که روا‌‌ست که مردم بدو موصوف باشد، جهل نیز صفتی است که رواست که مردم بدو موصوف باشد (و چنانک گرمی صفتی است که رواست که جسم بدو موصوف باشد) سردی نیز صفتی است که رواست که جسم بدو موصوف باشد، و یکی ازین دو صفت مخالف بجسم سزاوارتر از آن دیگر نیست هر چند که ضدان‌اند، همچنین از علم و جهل یکی بمردم سزاوار(تر) از آن دیگر نیست.