معنی کلمه طاس باز در لغت نامه دهخدا
ز کشتی چو کردیم هنگامه ساز
بگوئیم حرفی هم از طاسباز
خورد چرخ از چرخ آن دلربا
بمن حال گردید چون آسیا.میرزا طاهر وحید. || محیل. مکار. ( مجمع التماثیل از بهار عجم و آنندراج ) :
طاسبازی بدیدم از بغداد
چون جنید از سلوکش آگاهی
سر برون برد زیر جبه و گفت
لیس فی جبتی سوی اﷲ.کمال خجندی.