طاس باز

معنی کلمه طاس باز در لغت نامه دهخدا

طاسباز. ( نف مرکب ) در ولایت طایفه ای اند که از زیر خرقه طاسها برآرند و گاهی طاس را در هوا افکنند و بر سر چوب بگیرند، از عالم شیشه باز، و بازیهای عجیب و غریب دیگر نیز کنند، از عالم بهان متی هندوستان. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) :
ز کشتی چو کردیم هنگامه ساز
بگوئیم حرفی هم از طاسباز
خورد چرخ از چرخ آن دلربا
بمن حال گردید چون آسیا.میرزا طاهر وحید. || محیل. مکار. ( مجمع التماثیل از بهار عجم و آنندراج ) :
طاسبازی بدیدم از بغداد
چون جنید از سلوکش آگاهی
سر برون برد زیر جبه و گفت
لیس فی جبتی سوی اﷲ.کمال خجندی.

معنی کلمه طاس باز در فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - قمارباز. ۲ - حقه باز، شعبده باز.

معنی کلمه طاس باز در فرهنگ عمید

۱. بازی کننده با طاس، آن که با طاس قمار می کند.
۲. [مجاز] حقه باز.
۳. شعبده باز.

جملاتی از کاربرد کلمه طاس باز

افتد ز بس که طشت کسی هر نفس ز بام روی زمین چو معرکه ی طاس باز شد
نرگس طاس باز طشت فروش دیده بان ره صبا بیشست