شاروان

معنی کلمه شاروان در لغت نامه دهخدا

شاروان. [ رْ ] ( اِ مرکب ) مخفف شادروان است که پرده بزرگ و شامیانه باشد. ( برهان ) :
یکی خسروی شاروان گونه گون
درازاش میدان اسپی فزون.( گرشاسب نامه چ حبیب یغمائی ص 94 ).کت و خیمه و خرگه وشاروان
ز هر گونه چندان که ده کاروان.( گرشاسب نامه چ حبیب یغمائی ص 199 ).|| [ رَ ] ( ص مرکب ) مخفف شادروان بود. ( فرهنگ جهانگیری ).

معنی کلمه شاروان در فرهنگ عمید

= شادروان

معنی کلمه شاروان در فرهنگ فارسی

۱ - سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند . ۲ - خیمه چادر . ۳ - پرده بزرگ مانند پامیانه . ۴ - سایبان . ۵ - فرش منقش بساط گرانمایه . ۶ - زیر کنگره های عمارت و سردر خانه ۷ - لحنی از الحان باربدی . ۸ - سدی که بر رود و نهر بندند : شادروان شوشتر . ۹ - فواره ( باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است ) . ۱٠ - اصل بنیاد اساس .

جملاتی از کاربرد کلمه شاروان

کت و خیمه و خرگه و شاروان ز هر گونه چندان که ده کاروان
یکی خسروی شاروان گونه گون درازاش میدان اسپی فزون