زبان خاموش

معنی کلمه زبان خاموش در فرهنگستان زبان و ادب

{extinct language} [زبان شناسی] ← زبان مرده

جملاتی از کاربرد کلمه زبان خاموش

کلید گنج سعادت زبان خاموش است صدف به مزد خموشی گهر ز نیسان یافت
بروی دل در فیض است لب فرو بستن چراغ خانه باطن زبان خاموش است
نشئهٔ این باده‌اش بیهوش کرد دیده‌اش بست و زبان خاموش کرد
چه بودی گر سراپا گوش بودی چو گل با صد زبان خاموش بودی
کلید قفل اجابت زبان خاموش است قبول نیست دعا ، تا دعا توانی کرد
مگر رطب اللسان شد خامه صائب درین گلشن؟ که گردیدند با چندین زبان خاموش سوسن‌ها
الهی دوستدار از زبان خاموش است ولی حالش همه زبان است، و اگر جان در سر دوستی کرد شاید، که دوست را بجای جان است، غرق شده آب نه بیند که گرفتار آن است به روز چراغ نیفروزند که روز خود چراغ جهان است. خداوندا گناه من زیر حلم تو پنهان است تو پردهٔ عفو بر من گستران و مرا ببخش.
قصه عشق تو جامی ز کسان چون پوشد چهره گویاست اگر چند زبان خاموش است
ای زبان خاموش از این شرح و بیان ان تعدوا نعمت الله را بخوان
و رسول (ص) گفت که بیشتر خطاهای بنی آدم اندر زبان وی است و گفت، «خبر دهم شما را از آن آسانترین عبادتها؟ زبان خاموش داشتن و خوی نیکو». و گفت، «هرکه به حق تعالی و به قیامت ایمان دارد، گو جز نیکویی مگو یا خاموش باش».