زادان

معنی کلمه زادان در لغت نامه دهخدا

زادان. ( اِخ ) سرسلسله زادانیان ، و در عصر رسول ( ص ) حاکم جمعی از اعراب بود. مؤلف تاریخ گزیده آرد: وی در عهد رسول حاکم جمعی اعراب بود از امیرالمؤمنین علی ( ع ) منشوری دارد که در آن چنین گفته : اسکن یا زادان بقزوین او عقلان. ( تاریخ گزیده ص 846 ). و رجوع به زادانیان در این لغت نامه شود.
زادان. ( اِخ ) ابن فرخ. رجوع به زادان فرخ در این لغت نامه شود.

معنی کلمه زادان در فرهنگ فارسی

سر سلسله زادانیان و در عصر رسول ( ص ) حاکم جمعی از اعراب بود

معنی کلمه زادان در فرهنگ اسم ها

اسم: زادان (پسر) (فارسی) (تلفظ: zādān) (فارسی: زادان) (انگلیسی: zadan)
معنی: منسوب به آزاد، آزاد و آزاده، ( زاد = آزاد، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) سرسلسله ی زادنیان در عصر پیامبر اسلام ( ص ) که بر گروهی از اعراب حکومت می کرده است و او از قبایل معروف قزوین است

جملاتی از کاربرد کلمه زادان

ملک عادل دنیا ده و دیندار توئی برخور از ملک ملک زادان تا یوم الدین
سوادش بود دیدهٔ روزگار یک از خانه زادان او نوبهار
حریف هر یکی از خرس و میمون فرستد اهرمن زادان هم ایدون
پس گفت: فردا به بر عیسی زادان شو - امیر بصره - بر کاغذی نویس که بدان نشان که هر شب بر من صدبار صلوات فرستی و شب آدینه چهار صد بار صلوات فرستی، این شب آدینه که گذشت مرا فراموش کردی. کفارت آن را چهار صد دینار حلال بدین مرد ده.
بت ‌پرستی باعث ایجاد ماست برهمن زادان این بتخانه‌ایم
به شبنم غنچهٔ نورسته می گفت نگاه ما چمن زادان رسا نیست
به صد دل حمله آورده به یک دست سپاه دیو زادان جمله بشکست
نه زادان سرو دانندش، کشد گر پا ز گل گرپا نه مردان شاه خوانندش، نهد گرزن بسر گرزن
این چمن زادان که پر نگشاده اند ز آشیان خویش دور افتاده اند
غریوان چون نهنگ موجۀ نیل هلاک دیو زادان را تب پیل