راهنمونی

معنی کلمه راهنمونی در لغت نامه دهخدا

راهنمونی. [ ن ُ / ن ِ /ن َ ] ( حامص مرکب ) رهنمونی. عمل راهنمون. هدایت و دلالت. ( ناظم الاطباء ). دلالت. هدایت. راهنمایی. رهنمایی.ارشاد. ارائه طریق : و به راهنمونی مهران شنان که از فالگویان ترکان شنیده بود... ( مجمل التواریخ و القصص ). و رجوع به راهنمایی و رهنمایی شود.
- راهنمونی کردن ؛ راهنمایی کردن. رهنمایی کردن. هدایت کردن. راهنماشدن. ارشاد داشتن. دلالت کردن : و یعقوب [ بن لیث ] به بتو رسید بامداد و شاهین بتو راهنمونی کرد. ( تاریخ سیستان ).
گر به گروگان خود بیابم توفیق
راهنمونی کنم به...ر سراکار.سوزنی.

معنی کلمه راهنمونی در فرهنگ عمید

راهنمایی و رهبری، هدایت.

جملاتی از کاربرد کلمه راهنمونی

آبی و خاکی را نبود، پس بودی را چه زهره آن بود که حدیث لم یزل و لا یزال کند! صفت حدثان بسزای مدح قدم چون رسد؟! پیر طریقت از اینجا گفت: «خدایا نه شناخت ترا توان، نه ثناء ترا زبان، نه دریای جلال و کبریاء ترا کران، پس ترا مدح و ثنا چون توان!» إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ در تورات راهنمونی هست، اما راهبران را، و در تورات روشنایی هست امّا بینندگان را. همانست که جای دیگر گفت: وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ. بارخواهان را بار است و راه جویان را راهست. یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ خوانندگان تورات بسی بودند لکن روشنایی آن بر دل عبد اللَّه سلام و اصحاب وی تافت. سه چیز را که در ایشان بود خدمت بر سنّت، معرفت بر مشاهدت، ثنا در حقیقت، و بر سر آن همه عنایت ازلیّت، و دیگران را که این نبود جز ضلالتشان نیفزود، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.
هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ، این قرآن باز نمودهاست و دیدورها راست مردمان را، وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (۲۰) و راهنمونی و بخشایشی ایشان را که بی‌گمانان‌اند.
قُلْ رسول من گوی، مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ هر که دشمن است جبرئیل را، فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‌ قَلْبِکَ خداست که فرستاد او را بر دل تو نه خود آمد بِإِذْنِ اللَّهِ بدستوری اللَّه آمد، مُصَدِّقاً استوار گیر و گواه لِما بَیْنَ یَدَیْهِ هر کتاب را که پیش او فرود آمد وَ هُدیً و راهنمونی وَ بُشْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ و شادمانه کردن گرویدگان را.
وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ و چون خاموش ایستاد از موسی خشم و بیارامید أَخَذَ الْأَلْواحَ تخته‌ها برگرفت وَ فِی نُسْخَتِها هُدیً وَ رَحْمَةٌ و در نسخت آن راهنمونی است و بخشایشی لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ (۱۵۴) ایشان را که از خداوند خویش میترسند.
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ» گوی فرو آورد آن را جبرئیل، «مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ» از خداوند تو براستی و سزا، «لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا» تا مؤمنانرا دل و قدم بر جای می‌دارد، «وَ هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمِینَ (۱۰۲)» و راهنمونی و بشارتی‌ گردن نهادگان را.
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَةٍ و هر گه که پیغامی که از تو خواهند نیاری، قالُوا میگویند لَوْ لا اجْتَبَیْتَها چرا آخر سر سخن نگزینی و نه آری قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما یُوحی‌ إِلَیَّ مِنْ رَبِّی گوی من پی بآن می‌برم که پیغام دهند بمن از خدای من هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ این نامه ذیده‌وریها است از خداوند شما وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ و راهنمونی و بخشایشی لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۲۰۳) ایشان را که میگروند بآن.
وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ و آوردیم بایشان نامه‌ای فَصَّلْناهُ عَلی‌ عِلْمٍ آن را تفصیل دادیم و روشن باز نمودیم بر دانشی هُدیً وَ رَحْمَةً راهنمونی و بخشایشی لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۵۲) قومی را که استوار میگیرند و می‌پذیرند.