( رابعة ) رابعة. [ ب ِ ع َ ] ( ع اِ ) ( اصطلاح فلکی ) شصت یک ثالثه. جزء شصت یک ثالثه. یک شصتم ثالثه. و رابعه تقسیم شده است بشصت خامسه. ج ، روابع. || آهنگی در موسیقی چهارم. || ( اصطلاح طب ). درجه رابعه. || ربع. یک چهارم : کالشمس فی رابعةالنهار؛ چون آفتاب در نیمروزان. رابعه. [ ب ِ ع َ ] ( اِخ ) دختر ثابت بن الفاکةبن ثعلبه انصاری از قبیله بنی حطمة. ابن حبیب او را در زمره کسانی که با پیغمبر بیعت کرده اند آورده است. ( الاصابة قسم اول از جزء هشتم ص 78 ).
معنی کلمه رابعه در فرهنگ فارسی
بنت کعب قزداری بلخی شاعره مشهور قرن چهارم و معاصر سامانیان است . پدرش کعب اصلا عرب بود و در حدود بلخ امارت و مکانتی داشت .پسر کعب بنام حارث جانشین او شد . رابعه عاشق بکتاش غلام برادر خود گردید و حارث ببدگمانی رابعه را بکشت . وی در شعر پارسی و تازی هر دو ماهر بود و سخن او بلطافت و اشتمال بر معانی دل انگیز متصف است . دختر ثابت بن الفا که بن ثعلبه انصاری از قبیله بنی حطمه . ابن حبیب او را در زمر. کسانیکه با پیغمبر بیعت کرده اند آورده است .
معنی کلمه رابعه در فرهنگ اسم ها
اسم: رابعه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rābeee) (فارسی: رابعه) (انگلیسی: rabeee) معنی: یک چهارم، نام نوایی در موسیقی، ( اَعلام ) رابعه ی بنت کعب ( = رابعه ی قزداری ) [قرن هجری] شاعره ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است، ( عربی ) ( در اعلام ) رابعه بنت کعب قزداری بلخی شاعره ی مشهور قرن چهارم و معاصر سامانیان، نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است
معنی کلمه رابعه در دانشنامه آزاد فارسی
رابِعِه (کتاب) نوشتۀ حسینقلی مستعان، رمان تاریخی، چاپ جدید در ۱۳۷۴ش. نویسنده در این رمان، زندگی امیری را توصیف می کند که درپی رقابت های عشقی و سیاسی، دو پسر خود را به قتل می رساند. بخش عمدۀ رمان، در تعقیب و گریزهای خلف (امیر شهوت ران) و رابعه (دختر زیبای عضدالدولۀ دیلمی) شکل می گیرد و تاریخ به پس زمینه رانده می شود. نویسنده با پرداختن به آدم ها و ماجراهای متعدد، فضای تاریخی آشفته ای را تصویر می کند که در آن هرکس برای حفظِ موقعیت خود، اسباب نابودیِ دیگری را فراهم می کند.
جملاتی از کاربرد کلمه رابعه
نقل است که حسن رابعه را گفت: رغبت کنی تا نکاحی کنیم و عقد بندیم.
نقل است که یک روز رابعه به کوه رفته بود. خیلی از آهوان و نخجیران و بزان و گوران گرد او درآمده بودند و درو نظاره میکردند و بدو تقرب مینمودند. ناگاه حسن بصری پدید آمد. چون رابعه را بدید روی بدو نها د. آن حیوانات که حسن را بدیدند همه به یکبار برفتند. رابعه خالی بماند حسن که آن حال بدید متغیر گشت و دلیل پرسید:
نقل است که وقتی رابعه را بر خانه حسن گذرافتاد، حسن سر به دریچه برون کرده بود و میگریست. آب چشم حسن بر جامه رابعه برنگریست پنداشت که باران است چون معلوم او شد که آب چشم حسن بور حالی روی به سوی حسن کرد و گفت رسید. گفت: ای استاد! این گریستن از رعونات نفس است. آب چشم خویش نگه دار تا در اندرون تو دریایی شود. چنانکه در آن دریا دل را بجویی بازنیابی الا عند ملک مقتدر.
مردی رابعه ی عدویه را گفت: من خداوند را نافرمانی کرده ام. آیا مرا خواهد پذیرفت؟ رابعه گفت: وای بر تو، خداوند آن کسان را که از او اعراض کرده اند، همی خواند، چگونه کسی را که رو بسویش رود، نپذیرد؟
مهرت ای رابعه ستر و جمال هر چه خواهی دهم از مال و منال
امیرشهاب رضویان (زاده ۴ خرداد ۱۳۴۴ در همدان) کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی فرزند رابعه مدنی بازیگر سینما است.
نقل است که وقتی خادمه رابعه پیه پیازی میکرد که روزها بود تا طعام نساخته بودند. به پیاز حاجت بود. خادمه گفت: از همسایه بخواهم.
ندا آمد که: یا رابعه فقر خشک سال قهر ماست که در راه مردان نهاده ایم. چون سر یک موی بیش نمانده باشد که به حضرت وصال ما خواهند رسید، کار برگردد، وصال فراق شود و تو هنوز در هفتاد حجابی از روزگار خویش تا از تحت این حجب بیرون نیایی، و قدم در راه ماننهی و هفتاد مقام بنگدازی حدیث فقر با تو نتوان گفت. ولکن برنگر.
پدر رابعه چون بیدار شد گریان شد. برخاست و آن خط بنوشت و به دست حاجبی به امیر فرستاد. امیر که آن خط بدید گفت: دو هزار دینار به درویشان دهید شکرانة آن را که مهتر را علیه السلام ا زما یاد آمد و چهار صد دینار بدان شیخ دهید و بگویید میخواهم که در بر من آیی تا تو را ببینم. اما روا نمیدارم که چون تو کسی پیش من آید. من آیم و ریش در آستانت بمالم. اماخدای برتو که هر حاجت که بود عرضه داری.
رابعه لُنبانیه یا رابعه اصفهانیه با کُنیهٔ اُمالفتوح (؟ - ۱۱۳۹م) (نام کامل:امالفتوح رابعه بنت مَعمَر بن احمد بن محمد) بانوی محدث اصفهانی ایرانی در سدهٔ پنجم و اوایل ششم هجری بود. همسرش ابیسعد احمد بغدادی از بزرگان علم حدیث و استاد سمعانی بود و خود نیز به سمعانی حدیث آموخت. رابعه از «ابوالفضل مطهر عنبری»، «ابن ماجه ابهری» و دیگران حدیث فراگرفت. در روز جمعه ۴ محرم ۵۳۴ق درگذشت.
حسن در رفت و بگفت. رابعه به گوشه چشم بدو نگریست. گفت: هو یرزق من یسبه فلا یرزق من یحبه. کسی که او را ناسزا میگوید روزی از او باز نمیگیرد. کسی که جانش جوش محبت او میزند رزق از او چگونه باز گیرد که تامن او را شناخته ام پشت در خلق آورده ام و مال کسی نمیدانم که حلال است یانی. چون بستانم که به روشنی چراغ سلطانی به پیراهنی بدوختم که دریده بودم. روزگاری دلم بسته شد. تا یادم آمد پیراهن بدریدم. آنجا که دوخته بودم تا دلم گشاده شد. آن خواجه را عذر خواه تا دلم دربند ندارد.