معنی کلمه دانش اموز در لغت نامه دهخدا
چو بر دین حق دانش آموز گشت
چو دولت بر آفاق پیروز گشت.نظامی.خرد دانش آموز تعلیم اوست
دل از داغداران تسلیم اوست.نظامی. || در اصطلاح مدارج تحصیلی شاگردی راگویند که در دوره متوسطه تحصیل کند. || که تعلیم دانش دهد. استاد. ( غیاث ) ( آنندراج ). که علم آموزد بدیگری. که تعلیم کند. دانش آموزاننده :
زن دانش آموز دانش سرشت
چو لوحی ز هر دانشی درنبشت.نظامی.تویی برترین دانش آموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک.نظامی.دادش بدبیر دانش آموز
تا رنج برد برو شب و روز.نظامی.جوابش داد پیر دانش آموز
که ای روشن چراغ عالم افروز.نظامی.