ثاب

معنی کلمه ثاب در لغت نامه دهخدا

ثاب. ( اِخ ) محلی است در شعر اغلب.
ثأب. [ ث َءْب ْ ] ( ع مص ) خمیازه کشیدن. دهان دره کردن. آسا کردن. فاژیدن. تثاؤب.
ثأب. [ ث َءْب ْ ] ( ع اِ ) ثوباء. خامیاز. خامیازه. خمیازه. دهن دره. دهان دره. آسا. فاژ. باسک. کهنزَه. بیاستو. هاک. فاژه. آهنیابه.

معنی کلمه ثاب در فرهنگ فارسی

ثوبائ خامیاز خامیازه

معنی کلمه ثاب در فرهنگستان زبان و ادب

{FSR} [رمزشناسی] ← ثبّات انتقال بازخوردی

جملاتی از کاربرد کلمه ثاب

دگر مخواه ز من ثاب هرزه‌جولانی دویده‌ام عرقی چند در رکاب حیا
مه را ز ثاب حسن تو هر شب قیامت است کان سرو را چه شیوه رفتار و قامت است