ثا

معنی کلمه ثا در لغت نامه دهخدا

ثا. ( پسوند ) این صورت در بعض اسماء امکنه چون مزید مؤخری آمده است و ظاهراً در یکی از زبانهای مجاور ایران معنی ناحیت یا زمین یا قریه یا شهر میداده است. مانند اکشوثا، باحسیثا، باعیناثا، باقسیاثا، براثا، تلقیاثا، توماثا، جبثا، جثا، جواثا، جوثا، حندوثا، خناثا، دبثا، دببثا، شلاثا، طیثثا، قبراثا، قسیاثا، کراثا، کفرتوثا، کفرلاثا، کفرلهثا، مصراثا، معراثا، هلثا، یکشوثا.

معنی کلمه ثا در فرهنگ فارسی

( اسم ) نام حرف (( ث ) )
این صورت در بعض اسمائ امکنه چون مزید موخری آمده است و ظاهرا در یکی از زبانهای مجاور ایران معنی ناحیت یا زمین یا قریه یا شهر میداده است

جملاتی از کاربرد کلمه ثا

ز پیچ و تاب چو دامی که صید را بکشد درون هر گره آن زلف ثا بدارم کشت
چون الف صدر سرافرازان خود شد لاجرم تا بحرف یاو حرف باو تا و ثا و جیم
بمعنی ثا اشارت بر ثواب است ثوابی کآن بدارین انتخاب است
اکنون از همه آسمانها محجوبست هم او و هم لشکر و حشم او، إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ. اما بروزگار ایوب محجوب نبود و در آسمانها از فریشتگان ثا و مدح ایوب می‌شنید، و فریشتگان از جبرئیل شنیده بودند و جبرئیل از حق جل جلاله شنیده بود. ابلیس آن گه حسد برد بر ایوب گفت بار خدایا اگر مرا بر مال او مسلط کنی او را بغفلت و کفران در کشم، فرمان آمد از جبار کاینات: انطلق فقد سلّطک علی ماله.