لابن. [ ب َ ] ( اِخ ) پدر زنان یعقوب و خال او. رجوع به لابان شود : چنان دان که آن لابن نیک فال که یعقوب را بود شایسته خال.شمسی ( یوسف و زلیخا ).بر لابن نیک پی شو یکی همی باش نزدیک او اندکی.شمسی ( یوسف و زلیخا ). لابن. [ ب ِ ] ( ع ص ) خداوند بسیارشیر. ج ، لابنون. ( منتهی الارب ): رجل ٌ لابن ؛ ای ذولبن. ( مهذب الاسماء ). || شیرخوراننده. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه لابن
گروه سوم از دنیا بسدّ جوعت و ستر عورت قناعت کنند مصطفی (ص) گفت: «لیس لابن آدم حق فیما سوی هذه الخصال بیت یسکنه و ثوب یواری عورته و جرف الخبز و الماء» یعنی کسر الخبز ایشان را نه حساب است و نه عتاب، اگر عورت نپوشند و طعام نخورند از خدمت حق باز مانند پس نه بر نصیب خود میکوشند و نه بر مراد خود میروند که از بهر حق میکوشند و بر مراد حق میروند. مصطفی (ص) گفت: ایشانند که چون سر از خاک برکنند رویهای ایشان چون ماه شب چهارده بود روز رستاخیز که خلق دو گروه شوند ایشان در گروه اهل وصلت باشند، و ذلک فی قوله تعالی وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، فریق منهم اهل الوصلة و فریق منهم اهل الفرقة، فریق للجنّة و المنّة و فریق للعذاب و المحنة، فریق للفراق و فریق للتلاق.
لک یا قاتلی من الحسن شطرا ... ن و خلیت لابن یعقوب شطرا
ابوالقاسم ناصر بن احمد شیرازی یا ابوالقاسم شیرازی از نحودانان قرن پنجم هجری قمری بود. او در سال ۵۰۷ هجری قمری درگذشت. اثری در نحو به نام شرح اللمع لابن جنی دارد که شرحی است بر کتاب ابن جنی.
فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ تأویله. فمن شاء اللَّه ان یذکره ذکره، ای فهمه و اتّعظ به و من لم یشاء ان یذکره لم یذکره، شاء لابن امّ مکتوم ذلک فذکره، و شاء للکافر الّذی ناجیته ان لا یذکره فلم یذکره: و لم یتّعظ به ای بذلک جری القضاء انّه یکون ما شاء اللَّه و قیل: هو کقوله: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ» و کقوله: «فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا». و قال: «ذَکَرَهُ» و لم: یقل «ذکرها» لانّه اراد به الوعظ و القرآن ثمّ اخبر عن عظم محلّ القرآن عنده.