لا و لا

معنی کلمه لا و لا در لغت نامه دهخدا

لا و لا. [ وَ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ( از: دو لای نفی با حرف عطف ) و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیه «لاشرقیة و لاغربیة» ( قرآن 35/24 ) باشد.

معنی کلمه لا و لا در فرهنگ فارسی

و آن کنایه از درخت زیتون است

جملاتی از کاربرد کلمه لا و لا

آورده‌اند که ذو القرنین در بلاد مغرب رفت ملک آن دیار زنی داشت، ذو القرنین گفت: این ملک بمن تسلیم کن. گفت: لا و لا کرامة، خواست که بقهر ملک بستاند عارش آمد که با زنی جنگ کند، زن گفت: ترا مهمان کنم چون از دعوت فارغ شوی ملک بتو تسلیم کنم چون بخوان آمد خوانی دید زرّین نهاده، همه کاسه‌های زرین و بجای طعام مروارید و جواهر در آن کرده. ذو القرنین گفت: چه خورم طعام باید، که این هیچ خوردن را نشاید، آن زن گفت: چون نصیب تو از دنیا نان بیش نبود ملک زمین کجا بری شاید که نبود ترا ملکی که نصیب تو از دو تا نان بیش نیست دیگر همه وبال است و نکال، ابو بکر وراق گفت حیات دنیا دیگرست، و زینت دنیا دیگر، زینت دنیا آنست که در آن آیت گفت: زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ الی آخرها. و حیات دنیا کراهیت مرگ است. هر که دنیا دوست دارد، از خدا خبر ندارد، و هر که از خدا خبر ندارد هرگز آرزوی مرگ نکند، و زندگانی همین داند، که زندگانی دنیا است شهوتی بر کمال و غفلتی بی‌نهایت، و از آن حَیاةً طَیِّبَةً که دوستان در آن‌اند بی‌خبر، اشارت قرآن مجید و عزت کلام بار خدا اینست که أَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هرگز برابر کی بود حیات غافلان و حیات عارفان. حیات غافلان آنست که گفت: مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها و حیات عارفان أَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ میگوید: عارفان در روشنایی آشنایی‌اند بر نور دین، و روح یقین، براه توفیق رفته، و بمقصد تحقیق رسیده، دلهاشان از تجرید و تفرید عمارت یافته، این بیّنت بر لسان اهل اشارت آن تخم درد عشق است که روز اول در عهد ازل در دلهای دوستان خود ریخت چنان که در خبر است: «ثم رش علیهم نورا من نوره»
و قال ابو جعفر الترمذی رأیت النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فی ما یری النائم و إنه بمدینة الرسول فی مسجده، فقلت یا رسول اللَّه ما تقول فی رای ابی حنیفه؟ قال لا و لا حرفا، قلت ما تقول فی رأی مالک فقال اکتب منه ما ما وافق حدیثی او سنّتی. قلت ما تقول فی رأی الشافعی؟ فطأطأ رأسه شبه الغضبان، و قال امّا انه لیس برأی و لکنّه اتباع سنّتی أو رد علی من خالف سنّتی.
و القدس، الطهر، و القدس فوق القدح کالسطل. و التقدیس: التّنزیه و قیل لعبد اللَّه بن المبارک: سئل عن خبر فروی انّ العدس قدّسه سبعون نبیّا، فقال: لا و لا نصف نبی! فمعنی هذا التقدیس الثناء و قال عطاء بن السائب عن میسرة هذه الآیة یُسَبِّحُ لِلَّهِ الی قوله: الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ فی التوریة سبع مائة آیة.
نشهد ان الله ربی ما ولد لا و لا کان له کفوا احد